داستان کتاب
شعله دختر جوانیست که عاشق پسری به نام مهرداد بوده اما اکنون مهرداد او را ترک کرده تا با دیگری ازدواج کند . شعله زجر می کشد ، فکر می کند ، زجر می کشد و ... . شیوا خواهر شعله است دختری جدی و عاقل ، دختری که درگیر فعالیت های سیاسی بوده ، عاشق جاوید شده با او ازدواج کرده و همیشه طرفدار جاوید است . آنها ظاهرا زوج بسیار خوشبختی هستند . فروغ نیز نامادری جاوید است ، زنی که عاشق محمدعلی همسر اولش بوده اما به دلیل نازایی مجبور به طلاق و ازدواج با پدر جاوید شده است.
داستان 3 عشق را می خوانیم، از آدم های مختلف در دروه های مختلف اما نزدیک به هم. حال و هوای عاشقی های متفاوت و غمی که در پایان تمام آنهاست .
درباره کتاب
این کتاب جایزه بهترین رمان هوشنگ گلشیری و مهرگان ادب را از آن خود کرد.