باشگاه مشت زنی در مورد کارمندی بدبین است که در یک کارخانه اتومبیل سازی کار می کند و مدتی است از بی خوابی رنج می برد. او یک روز با فردی با لباس های عجیب و غریب آشنا میشود که شغلش بازاریابی صابون است و عقاید نو و جالبی دارد.
با او به محل زندگی اش در محله ای می رود که زباله های سمی شهر را آنجا انبار می کنند. شیفته او می شود و با او در مورد آزادی و راه های کسب قدرت صحبت میکند. این دو برای آن که از عقده های درونی خالی شوند و به اصطلاح تولدی دوباره داشته باشند، آگاهانه شروع به کتک کاری می کنند.
بعد از آن فکر راه اندازی یک باشگاه به ذهن آن ها خطور می کند. اما نه هر باشگاهی…
بلکه یک باشگاه مشت زنی زیرزمینی…