والتر موزلى رمان مرد توی زیرزمین خانه ام را در سال ٢٠٠۴ به تحریر در آورد و در سال ٢٠١۶ جایزهى ادبى ادگار آلن پو را از آن خود کرد. به او لقب «استاد بزرگ» ژانر معمایى دادند.
داستان کتاب
بخش اصلى داستان در همان صفحات اول رخ مى دهد. مردى به سراغ چارلز مى آید و از او مىخواهد تا زیرزمین خانه اش را به وى اجاره دهد. به همین سادگى! اما سیر وقایعى که پس از این اتفاق مىافتند چندان ساده نیست. گرچه مرد با مخالفت چارلز روبرو مى شود، اما با نوعى اطمینان خاطر از اینکه چارلز به زودى به او زنگ خواهد زد، آنجا را ترک می کند. پس از آن وقایع، زندگى چارلز را به سمتى سوق مى دهند که ناگزیر شود با مرد کله طاس تماس بگیرد.
دیری نمی پاید که قراردادى بین آن دو بسته مىشود؛ خیلى زود چارلز متوجه مى شود که این، یک قرارداد معمولى نبوده و حالا باید نقشى را ایفا کند که شاید چندان دلپذیر نباشد!
آیا چارلز، «شیطان» را به زیرزمین خانه اش راه داده؟ آیا آنیستون بنت، نماد شیطان در لباس انسان است؟ آیا باید منتظر بود تا او وجهه ى واقعى اش را نشان دهد و براى گناهانش طلب بخشش کند؟
آنیستون بنت، مهمان ناخوانده ى زیرزمین چارلز، نمادى از انسان قدرتمند درگیر در سیاست هاى کثیف و خون آلود قرن بیست و یک است. این برده دار قرن حاضر، به نوعى، روایتگر جنایت هاى آشکار و نهانى است که با یک اشارهى سر مردان قدرت، چهره ى دنیا را خصمانه تر از پیش مى کنند. حالا در مقام قضاوت باید دید خود این فرد مى تواند خودش را ببخشد و با وجدانش کنار بیاید؟
چارلز معتقد است بى خبرى از همهى این آلودگى ها، پاکى او را تضمین مى کند. اما آنیستون بنت همان فردى است که جنایاتش را اینگونه توجیه مى کند؛ همیشه باید مظلوم قربانى ظلم ظالم شود تا چرخ دنیا بچرخد! اما آیا چارلز که بى تفاوت نسبت به دنیاى بیرون، دست از تلاش شسته و هیچ کارى نمى کند، کمتر از او گناهکار است؟
بخاطر داشته باشید که، چارلز یک سیاه پوست است که سعى در به چالش کشیدن گذشته ى بنت دارد. بنت سفید پوستى است که محکوم است جواب نسل کشى ها، برده دارى ها و همه ى جنایاتى که بر گرده ى نژاد سفید سنگینى مى کند را بدهد. و در انتها، جداى بحث نژاد، این «نوع بشر» است که بخاطر جنایت هایش محکوم مى شود.