پیشگفتار
جوشش و کوشش
فرض کنید هنگام عبور از جادهی خاکی در خارج از شهر، محلی را ببینید که در آنجا آب کمی وجود دارد و روان شدن آب، جاده را گِل و رفت و آمد را مشکل کرده باشد. اگر آن محل را بهحال خود بگذارند ممکن است سالها به همان وضع مشکلآفرین باقی بماند. اما اگر آن محل را بشکافند و پیش بروند، چه بسا ممکن است به چشمهای با آب روان و قابل استفاده تبدیل شود. آن محل فرضیِ مرطوب و گِلآلود، ذاتاً استعداد آبدهی دارد، اما تا وقتیکه روی آن کاری انجام نگرفته، این استعداد رشد نمیکند و تبدیل به احسن نمیشود. میخواهیم بگوییم که: بدون تلاش و کوشش جدّی، خیلی از جوششها هم نمیتوانند
نتیجهی ثمربخشی داشته باشند. شاید شما هم شنیدهاید که میگویند: شعر باید جوششی باشد نه کوششی.
جوشش در شعر را میتوان ذوق و استعدادی خدادادی دانست که در نهاد بعضیها غلیان میکند و اغلب بهصورت سخن موزون خود را نشان میدهد. اما راه بهجایی نمیبرد و گاه » شعر در وجود من میجوشد « صِرف این ادعا که مدعی را هم با مشکلاتی مواجه میسازد. شخصی که این استعداد خداداد را دارد بایستی علم و آگاهی خود را با آموختن فنونِ گوناگون ادبی ارتقا دهد و تمام تلاش خود را بهکار گیرد تا بتواند این استعداد ذاتی را به بهترین، زیباترین و تأثیرگذارترین شکل، به فعلیت برساند و این تلاش را وظیفهی خود بداند در جهت حمد خدا و سپاس از لطف بیکران آفرینندهی الهامبخش.
در حقیقت شعر خوب، نتیجه و عصارهی جوشش و کوشش بیوقفه است و بس.
جوشش و کوشش دو رکن شعر ماست نظم سُست از شعر مستحکم جداست
» کوثر «
تعريفی از شعر
آیا ما نسبت به اشیای اطراف خود توجه میکنیم و تعریفی از آنها داریم؟ معمولاً لازم نمیدانیم که از اشیای اطراف خود تعریفی داشته باشیم. اما گاهی پیش میآید که باید سؤالی را پاسخ بدهیم. کلمهای را نام میبریم که خیلی وقتها وِردِ زبان ماست. اما آیا تعریفی از آن در ذهن خود داریم؟ شعر، آری شعر؛ آیا میتوانیم تعریفی از آن داشته باشیم؟
گمان میکنم خیلی از ما تازه اگر اهل شعر و ادبیات باشیم به اینگونه تعاریف بسنده خواهیم کرد:
-8 شعر سخنی است موزون. 2- شعر سخنی است خیالانگیز. 9- شعر سخنی است مقفا و موزون و ...
این تعریفها به این میماند که مثلاً در تعریف خانه بگوییم:
-8 خانه جایی است که دیوار دارد. 2- خانه جایی است که در دارد. 9- خانه جایی
است که در و دیوار دارد و ...
آیا این جملهها برای تعریف خانه کافی هستند؟ بدون شک نه. همانطور که تعاریف مربوط به شعر کافی نبودند.
حالا اگر در این قحطِ تعریفِ مناسب، استادی بزرگوار، تعریفی مناسب و کاربردی از شعر ارایه بدهد برای اهل ادب و علاقهمندان یادگیری شعر و فنون
مربوط به شعر، بسیار راهگشا خواهد بود. مثل تعریف زیر:
». شعر عبارت است از گره خوردگی عاطفه و تخیّل که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد « 8
در این تعریف کوتاه، پنج عنصر اصلی و تأثیرگذار شعر وجود دارد که عبارتاند از:
-8 عاطفه؛ 2- خیال؛ 9- زبان؛ 3- آهنگ؛ 5- شکل.
بهتر است در مورد هر کدام از این عناصر بحث مختصری داشته باشیم.