این کتاب اثری درباره روانشناسی دین است. استفاده از این ترکیب اضافی نشان می دهد که دین، خواه ناخواه، موضوع تحلیل روانشناختی خواهد بود. برخی محققان و دانشمندانی که هم به روانشناسی و هم به دین علاقه دارند، به جای آن که یکی را تابع دیگری کنند، می خواهند آن ها را به سوی گفتگویی دوجانبه و احترام آمیز سوق دهند. عده ای دیگر هم، که از دین معمولا الهیات مسیحی را در نظر دارند، می خواهند این دو را در هم «ادغام» کنند. علاقه به آشتی دادن روانشناسی و دین ممکن است فایده عملی فراوانی هم داشته باشد. مثلا متخصصان بالینی ممکن است ندانند که بهترین روش برای رویارویی با اندیشه پردازی وسواسی مذهبی چیست، حال آن که کشیشان ممکن است در این مورد که چه وقت باید کسی را به متخصص بهداشت روانی ارجاع دهند نیازمند راهنمایی باشند. این ها همه مسائلی قابل طرح اما خارج از مباحث این کتاب است. این مساله هم جای بحث دارد که آیا می توان دین را تابع روانشناسی کرد. در واقع، روانشناسان دین از آغاز قرن بیستم به محدودیت ها و خطرهایی که در این کار نهفته است توجه داشته اند. بعداً در این کتاب با افکار آنان و نیز پاسخ های منتقدانشان آشنا می شویم.
پس دین تنها موضوع مهم این بررسی نیست؛ ما دیدگاه های روانشناختی ای را هم که از آن ها به دین می نگریم نقد می کنیم. به منظور فهم عامل «ویژگی های شخصی» - تاثیرات شخصیت فردی بر کار پژوهشی – زندگی چهار محقق برجسته را با اندکی تفصیل بررسی می کنیم: جی. استنلی ها، ویلیام جیمز، زیگموند فروید، و کارل گوستاو یانگ. این چهار تن شاخص اند زیرا هر یک به طریقی بنیان گذار سنتی مهم در این رشته اند و سنت آنان هنوز هم زنده است. اگر چه محدودیت جا و کمبود مواد زندگی نامه ای مانع از آن شده است که دیگر چهره های مهم را به تفصیل مورد بررسی قرار دهیم، هر جا ممکن بوده است طرح مختصری از زندگی آن ها عرضه داشته ایم تا روانشناسی دین را در بافت شخصی و تاریخی آن قرار دهیم.