این کتاب، حاصل تلاشی است برای رهیابی به ساختار روانشناختی و سازوکارهای شناختی و عصبپژوهی استعاره. گامی است مقدماتی در راهی تقریباً ناپیموده در زمینۀ روانشناسی زبان و علوم شناختی. هدف اصلی در نگارش این کتاب، کمک به ایجاد زمینههایی برای پژوهش، فرضیهآفرینی و مدلسازی است. امید است دانشجویان و دانشپژوهان در مراکز مختلف علمی کشور، این عرصه را هرچه بیشتر مورد توجه و کاوش قرار دهند و با اتخاذ رویکردی میانرشتهای، یافتههای جدیدی نصیب روانشناسی و عصبپژوهی زبان بنمایند. کتاب در دو بخش، تنظیم شده است: تبیین روانشناختی استعاره و نقش استعاره. در بخش اول با اشاره به تحقیقات جدید، سازوکار استعاره تا حدی بازنمایی شده است و نمونههای فراوانی از استعارهها در گفتار روزمره و در ادبیات و شعر، ارایه شده است. در بخش دوم، به نقش استعاره در تفکر علمی و در طراحی نظریه و مدلها پرداخته شده است. و در پایان، تحلیلی از شعر دورانساز فردوسی ـ توانا بود هر که دانا بود ـ بهعمل آمده است.