«دختری در قطار» پرفروشترین کتاب سال 2015 در جهان که تنها چند ماه پس از انتشار رکورد فروش افسانهای کتاب هری پاتر را شکست.«دختری در قطار» نهتنها یک رمان مهیج و پلیسی، بلکه تریلری روانشناسانه است، که موفق شد خیلی زود رکورد پرفروشترینهایی چون هری پاتر را بشکند و همچنان در صدر باقی بماند. برخی این رمان را جلد دوم "دختر گمشده" میدانند.
ماجرای همیشگیِ عشق و شکست،اینبار با همراهیِ افکاری سرگردان، به داستانی معمایی منجر شده.«دختری در قطار» با روایتی مدرن، سراغ موضوعی کلاسیک میرود تا اینبار، وحشت و خون را از میان درد و ترومای زنانه بیرون بکشد. ریچل که زنی دائمالخمر است برای خودش ارزشی قائل نیست؛ از نظر او زنان فقط از دو وجه قابلتوجهاند: وضعیت ظاهری و نقش مادریشان. پس با این حساب، او که ظاهری معمولی دارد و نازاست، نمیتواند موردتوجه مردی واقع شود؛ موهبتی که احتمالاً از نظر او، زنهای دیگر قصه ـ آنا و مگان ـ از آن بهرهمندند. ریچل بیش از آنکه در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدمهای خیالییی که فقط خودش آنها را میبیند سیر میکند؛ آنقدر که درگیر حوادث بینشان میشود؛ حوادثی که هیچوقت رخ ندادهاند. اما چه اتفاقی میافتد که زندگیِ زنهای این داستان، در هم تنیده میشود؟ پائولا هاوکینز برای بیان این داستان کار مهمی کرده؛ او دقیق و موشکافانه به اطرافش وآدمها ـ آدمهای معمولی ـ چشم دوخته. داستان او روایتی مدرن و چندصدایی از ماجرای سه زن است، که هر کس از زاویهی دید خودش آنرا برایمان تعریف میکند.