داستان کتاب
فیلیپ پسر بچه فلجی است كه در كودكی پدر و مادرش فوت می كنند و عموی كشیشش قیم او می شود . فیلیپ پسر بچه ای خجالتی و حساس است و با اینكه در مدرسه شرایط تحصیلی خیلی خوبی دارد به دلیل همین حساسیت ها از بورس دانشگاه انصراف داده و برای یادگیری زبان آلمانی راهی ان كشور می شود . او نمی داند قرار است در زندگی چه كار كند از این شاخه به ان شاخه می پرد حرفه های مختلفی را دنبال می كند و در پی معنای زندگی و دوست داشتن است .