این کتاب با استفاده از شیوهای بدیع با یک موضوع دائمی بسیار جالب و فوقالعاده برخورد كرده است و یكی از دغدغههای همیشگی خانوادهها ـ تربیت فرزند بهخصوص دخترـ را مورد بررسی قرار داده است. در روزگار قدیم والدین از روی غریزه میدانستند که چگونه فرزندان خود را مطابق با آداب و رسوم دیرینه تربیت کرده و بار بیاورند. اما حالا با توجه به تغییرات سریع جهان، ارزشها هم در معرض تغییرات بنیادی قرارگرفتهاند.
راههای ساده برای تربیت دختری عاقل و دنیا دیده، نه تنها بر مسئولیت والدین در رابطه با تربیت دختر خود تاکید دارد، بلکه همچنین برلزوم داشتن نوعی برخورد با فرزندان به صورتی که برای آنها پذیرفتنی باشد، تکیه میکند. تربیت فرزندان بهصورتی که به افرادی متعادل و سازگار بدل شوند از وظایف اساسی یك پدر و مادر خوب است. این کتاب، فرصتها و نکتههای مفیدی را برای آموزش خانوادهها ارائه میدهد.
سربزرگ لردگانشجی نشانه این است که باید تفکری بزرگ و کامل داشته باشیم؛ گوشهای بزرگش نشانه این است که باید بردبارانه عقاید و پیشنهادات تازه را بشنویم؛ چشمهای باریک او ما را به یاد این میآورد که برای به پایان رساندن سریع و دقیق کارها و وظایفمان عمیقاً تمرکز نمائیم؛ بینی بلندش علامت این است که اطرافمان را با کنجکاوی بررسی کنیم تا بهتر و بیشتر فراگیریم و دهان کوچكش به یادمان میآورد که کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش دهیم.
فهرست
پیشگفتار
مقدمه
سرآغاز
فصل اول ـ مادر عزیز، نه قدم جلوی دختر خود بردارید؛ تا او بتواند پا جا پای شما بگذارد.
قدم اول: برای اقوام همسر خود احترام قائل شوید.
قدم دوم: در یک لبخند چه چیزی وجود دارد؟
قدم سوم : احترام به خویشتن خود.
قدم چهارم : بیان مثالهای مناسب.
قدم پنجم : خشم
قدم ششم : حسادت
قدم هفتم : قصه گفتن
قدم هشتم : سرزنش و عیبجوئی
قدم نهم: تصمیمگیری را به او بیاموزید.
فصل دوم ـ پدر عزیز، شش قدم پشت سر دختر خود بردارید تا بتوانید در موقعیتهائی که برایش احتمال خطا و اشتباه هست از او حمایت کنید.
قدم اول: بهترین آموزشی را که با پول و عشق میتوان خرید، به او عرضه کنید.
قدم دوم: موفقیت دختر شما در چیست؟
قدم سوم: سپربلای او باشید، اما اگر مرتکب اشتباهی شد، سرش داد بزنید!
قدم چهارم: بهخاطر دخترتان، به همسر خود احترام بگذارید.
قدم پنجم: کاری کنید که به شما افتخار کند ـ به جای موعظه، عمل کنید.
قدم ششم: دامادی را بپذیرید که از عهدهاش برآئید.
فصل سوم ـ شابری کی بر
فصل چهارم ـ برگهای سوزنی شكل معرفت در میان توده علفهای خشك
مقدمه
اداره چه كسی مشکل است؟ دختر!
اداره چه كسی خیلی مشکل است؟ پسر!
اداره چه كسی واقعاً مشکل است؟ زن!
اداره چه كسی فوقالعاده مشکل است؟ خویشتن!
در یکی از کتابهای قبلی خود با نام مدیریت کسب و کار در خانواده، این مطالب را بیان کردهام و معتقد هستم که اداره کردن دختر مشکل است.
همچنین عقیده دارم که برای اداره دختر خود، شما به عنوان یک پدر باید در ابتدا بتوانید از عهده خودتان و سپس همسرتان برآئید. این نکته خیلی مهمی است.
من دو تا دختر دارم. درحین بزرگ کردن آنها همیشه مطلبی را که در دانشگاه در این زمینه خوانده بودم به یاد داشتم. قضیه مربوط به چند سال بعد از شکست نیروی دریائی امریکا در بندر پرل بود. ناوگان جدید به اقیانوس آرام فرستاده شد، تا با قوای ژاپنی مقابله کند. فرمانده مسئول در سالن افسران در حال استراحت بهسر میبرد و خبرنگاران از او پرسیدند که در چنین اوضاعی چطور میتواند این قدر خونسرد وآرام باشد در حالی که افرادش در دریا مشغول جنگ سختی هستند.
فرمانده به آرامی جواب داد: «آقایان، تمام سعی و تلاش خود را برای آموزش افرادم بهکار بردهام، آنها را به بهترین نحو تجهیز و توجیه کردهام. هر کاری که میتوانستم برایشان انجام دادهام. حالا که آنها در دریا هستند دیگر کاری از دست من ساخته نیست. نگران و مضطرب بودن بیفایده است.»
همیشه فکر میکردم دخترانم حکم چنین ناوگانی را دارند و روزی رهسپار دریا خواهند شد. پس باید بتوانند از پس مشکلات خود برآیند. من که نمیتوانم هیشه در کنار آنها باشم.
بنابراین، وقتی با من هستند، باید ترتیب بهترین آموزشها را برایشان ترتیب بدهم. (هر دوی آنها مدرك تحصیلی فوق لیسانس دارند، بنابراین در صورت لزوم میتوانند خود را اداره کنند). خود من زندگی شرافتمندانهای را گذراندهام. هرگز کاری انجام ندادهام که موجب شرمندگیام باشد. دوستانم کسانی هستند که از بودن با آنها احساس غرور میکنم.
هر فکری داشته باشم، هر مطلبی که بخوانم یا بنویسم حتما با دخترانم در میان میگذارم. ممکن است همیشه بهترین پدر نباشم ولی تمام سعی خود را میکنم که یکی از بهترینها باشم.
به بزرگترهای خود احترام میگذارم، تا آنها ببینند. در حقیقت هر کاری که میکنم در پس ذهن خود، فکر میکنم که دخترانم نیز مانند خداوند ناظر اعمال و رفتار من هستند. البته من هم دچار اشتباه میشوم. گاهی اوقات اشتباهات، بسیار کوچک هستند و گاهی هم بسیار بزرگ. اما همیشه برای عذرخواهی آمادهام، هم با کلام و هم با رفتار.
هرگز از اینکه نتوانستم کارهایی را که پدران دیگر برای فرزندانشان انجام میدهند مثل گذراندن تعطیلات در گوا، کشمیر و یا فرستادن آنها با راننده و اتومبیل بیامو به مدرسه و دانشگاه در مورد فرزندان خود انجام دهم، ناراحت نیستم. زیرا از یک چیز مطمئنم؛ اینکه اگر زمانی گرفتاری برایشان پیش آید و یا صدمهای ببینند، حاضرم جان خود را برایشان فدا کنم و امیدوارم که آنها هم این را بدانند.
اطمینان دارم که بهترین لبخندهایی را كه زندگی تقدیم انسانها میكند ـ بهترین سعادتهای زندگی را ـ دریافت خواهند كرد و احیانا اگر دچار خطا یا لغزشی شوند، من برای نجاتشان آمادهام. تمام تلاش خود را برای امنیت و رفاه آنها بهکار خواهم بست. وقتی گریه میکنند، برای پاک کردن اشکهایشان حضور دارم.
در این کتاب راهکارهایی ارائه شده تا بتوانید با کمک آنها دستورالعمل و برنامهای متناسب با شرایط دختر خود تهیه نمائید! زندگی بسیار عجیب و بامزه است. ما دستورالعملها و راهنماهای زیادی برای محصولات ماروتی، اونیدا، یاماها و هزاران محصول متعدد دیگر تهیه میکنیم ولی برای تربیت و اداره دختران خود حتی یک راهنما و دستورالعمل هم در دست نداریم! این راهنما را مرتباًً ـ با در دسترس داشتن یک مداد قرمز و همراه با دختر خود ـ بخوانید. خودتان هم مجموعهای مانند آن را با استفاده از بریدههای جراید و مجلاتی چون ریدرز دایجست فراهم آورید. با دوستان و اقوام خود صحبت و مشورت کنید. از مشاهدات، تجربیات، فکرها و بازتابها بهره بگیرید. دستورالعملی بر پایه عرف و رسوم خودتان تهیه نمائید. نتیجه آن را برای من هم بفرستید. شاید بتوانیم بهرهای دو جانبه از این ارتباط ببریم. برادر! بهخاطر داشته باش که هردوی ما در این موضوع سهیم هستیم.
همدرد شما
پرومود باترا
3 ژانویه 1995