علوم اعصاب شناختی یک نظام کاملا جوان، و به سرعت در حال رشد است که قصد دارد به این پرسش فریبنده پاسخ دهد که چگونه مغز( یا به شکل کلی تر جسم) ذهن خود را شکل می دهد، چگونه مغز خرد را قادر به تفکر، طرح ریزی، یادآوری، درک سایرینف دیدن، شنیدن و حرکت در دنیای اطراف می سازد. حل مسئله ی ذهن - جسم خوانده می شود، از یونان باستان، تلاش اصلی فیلسوفانی همچون افلاطون بوده است، اگر چه تعدادی از فیلسوفان اولیه به اشتباه مغز را عضوی در نظر می گرفتند که صرفا مسئول سرد نگه داشتن بدن است نه محل افکار، خاطرات، هیجان ها و انگیزش. امروزه این مجموعه اعمال را شناخت می نامند. در حال حاضر، با کمک فناوری تصویر نگاری عصبی، به شکل روز افزونی این مکان فراهم شده است که نوری بر پایه های عصبی عملکردهای شناختی افکنده شود.
یاسکلائینن( نویسنده) از اواسط دهه 1990 میلادی با استفاده از( FMRI,MEG,FEG) و پسیکوفیزیک به انجام بررسی های عصبی شناختی پرداخته است. بررسی کارکردهای ادراکی و شناختی از جمله هیجان ها و شناخت اجتماعی در افراد سالم و همچنین بررسی نقایص شناختی در اختلالات روان پزشکی و عصب شناسی از اهم فعالیت های اوست. وی با بررسی های روان داروشناختی در پی یافتن مبانی انتقال دهنده ای( نوروترانسمینزی) کارکردهای ادراکی و شناختی در انسان است.