قسمتی از کتاب رمان فرشته های گناهکار (آترینا)
برای منی،می خوام ببیمنت ، به چشمام نگاه کنی،اون طوری که به چشمای هیچ کس تا حالا نگاه نکردم،اون طوری که من آرزومه...
سرم بلند کردم،نمی دانستم از چه مدل نگاهی حرف می زند.
چقدر جمله اش آزار دهنده و در عین حال شیرین بود !!! چشمان سیاه و معمولی اش پر از امنیت خاطر بود،چه زمانی توانستم عشق را در عمق چشمانش جستجو کنم . نیاز به حمایت عاطفی اش داشتم.این مرد،از آن من بود؟؟!