درباره کتاب زن سی ساله
اونوره دوبالزاک زن سی ساله را در شش فصل نوشته است. عناوین فصلهای این کتاب:
- نخستین خطاها
- رنجهای ناشناخته
- سی سالگی
- تقدیر خداوند
- دوملاقات
- پیری مادر خطاکار
قهرمان داستان اثر اونوره که به عقیدهی بعضی منتقدان ضد قهرمان به حساب می آید، ژولی دختر بی نهایت زیبای یک نجیب زادهی فرانسوی است. زیبایی بی حد و حصر دخترک موجب اتفاقاتی میشود که دوبالزاک به خوبی برایمان تصویر کرده است. ما در طول داستان با دورههای مختلف زندگی ژولی و پس از آن دخترش آشنا میشویم. زن سی ساله داستان انتخابهاست. انتخابها و تاوانی که باید برایشان پرداخته شود. درونیات این زن و خواستههای او محور داستان دوبالزاک است. اونوره دوبالزاک با قلم کمنظیرش واقعیت را به رخ خواننده میکشد. هرچند منتقدان معتقدند دوبالزاک کمی چاشنی بدبینی به داستانش اضافه کرده اما هرگز نمیتوان زن سی ساله را داستانی غلو شده نامید.
خلاصه داستان زن سی ساله
زن سی ساله در زمان امپراطوری «ناپلئون بناپارت» در فرانسه اتفاق میافتد. داستان از یکی از رژههای امپراطور در عمارت «توئیلری» آغاز میشود. ژولی که در این روزها در اوج جوانی و زیبایی و شادابی است و هرنگاهی را به خودش خیره میکند همراه پدرش برای دیدن رژه به عمارت توئیلری میروند. زمانی که آنها به توئیلری میرسند، آغاز رژه نزدیک است و دربهای عمارت در حال بسته شدناند. پدر و دختر در میان جمعیت ماندهاند و تقریبا از دیدن امپراطور ناامید شدهاند. در همین زمان ژولی افسر جوانی را که میشناسد میبیند و افسر جوان، پدر و دختر را به جایگاه خوبی هدایت میکند. این افسر، کلنل ویکتور اگلمون نام دارد که ژولی دل در گروی او دارد. پدر که دخترش را همچون جواهری ارزشمند میداند به این عشق بدبین است.
پدر و دختر کشمکشی را میگذرانند و در نهایت اندکی بعد ژولی و ویکتور ازدواج میکنند. این ازدواج درست مانند پیشبینی پدر سعادتمندانه از آب در نمیآید. مدت کوتاهی از ازدواج این دو نفر نگذشته که پدر ژولی میمیرد و اندکی بعد، ویکتور مجبور میشود به دلایلی ژولی را نزد خالهاش مارکیز بگذارد. ژولی مدتی را کنار این پیرزن میگذراند و به او بسیار علاقهمند میشود، مدتی بعد ژولی به پاریس بازمیگردد و دوباره به شوهرش میپیوندد. اما چیزی عوض نشده و او همچنان از شوهرش بسیار دور است. کمی بعد ژولی درگیر ماجرای عاشقانهای میشود و اشتباههای بزرگتری رقم میخورد.