معرفی کتاب :
این کتاب در مورد سالهای بعد از انقلاب در کشور عراق اتفاق می افتد بازگو می کند. قرقاوی که راوی داستان و زندگی خود است، در سالهای مشکل، بیکاری و بی پولی به سپری می کند تا حدی که قهوهچی هم از نسیه دادن چای به او خسته شده است. جان همه از دزدیها و زد و بندهای دست اندکاران قدرت مملکت به لب رسیده است تا اینکه رییس بزرگ اعلام میکند «هرکس از دزدی و نام دزدان باخبر است با ما همکاری و این خائنین را به ما معرفی کند تا آنها را به سزای اعمالشان برسانیم.» قرقاوی هم لیست بالا و بلندی از افرادی که از روی بیکاری در زندگیشان کند و کاو کرده، تهیه میکند و اموال و دارایی آنها را برملا میسازد؛ حتی یکی از همسایه ها که با او لج است و چشم دیدن یکدیگر را ندارند، در لیست میآورد و میگوید که با سواد کم و حقوق دولتی اگر دزدی و رشوهخواری نکرده چگونه خانه پنج طبقه ساخته! نامه را برای رئیس بزرگ پست میکند و خیلی زود به سراغش میآیند.
قرقاوی مورد لطف قرار میگیرد و مدال عقاب که نشانه شهامت و وطنپرستی است را به او اعطا میکنند. برایش جشنها و پایکوبیها صورت میگیرد و به او پیشنهاد ادامه تحصیل در خارج از کشور به مدت پنج سال همراه پول توجیبی و بلیط هواپیما میدهند.