معرفی کتاب:
چه جای تعجب که روس های مسالخورده في وقت چای عصرانه طوری از شخصیت های تالستوی حرف می زند که انگار این آدمها وجود دارند آدم هایی که می توانند دوستتان را به آنهاش کند، آدم هایی که جان به روشنی دیده می شود که انگار در آن مجلس رقص با کیتی واتا با نانا رقصیده یا با آبلوئسگی در رستوران محوش غذا خورده باشد، همانطور که ما به زودی با از خدا خواهیم خورده خوانندگان استری را غول می نامند نه به این دلیل که نویسندگان دیگر کوتوله اند، بلکه برای اینکه او م ثه دقیقا به قد وقامت خود ما باقی می ماند. به عوض آنکه مثل بقية نویسندگان در قباصدای از ما عبور کند دقیقا پایه های ما می دو اما همينجا جالب است توجه کنیم که با آنکه استوی، که پیوسته حواشی به نخبث خودش بوده پیوسته در زندگی تخت هایش دخالت می کرده پوست خواننده را مخاطب قرار می داد - جالب اینجاست که با همه این ها در آن فصل های درختان که شاهکارهای ارفد شي يستاه تامرنی است، به نحوی که به آن آرمان نوده بی طرف می رسد که فلور با اصرار از نویسندگان مطلب می کرد: بعني تامر شيبودن و همه جا بودن. چون خداوند در جهانش برای همین که گاه این محلی به ما دست می دهد که رمان تالستوي خودش خودش را می نویسد. ماده اش، موضوعش آن را خل می کند که آن شخص معینی که قلم را بر كافل می شوند و بعد برمی گردد و کلمه ای را خط می زند و به فکر فرو می رود، و چانه اش را از لابلای ریش می خارانید
ولاديمير نابول از کتاب درس گفتار های ادبیات روس