ارسال رایگان سفارش های بالاتر از 700 هزار تومان


دسته‌بندی کالاها

کتاب ژن های تغییر یافته، حقیقت تحریف شده (جلد اول) اثر دروکر ترجمه وطن خواه زیر نظر پروفسور کرمی
کلیک برای بزرگنمایی

کتاب ژن های تغییر یافته، حقیقت تحریف شده (جلد اول) اثر دروکر ترجمه وطن خواه زیر نظر پروفسور کرمی

ویژگی‌ها

تعداد صفحه

328

نوبت چاپ

اول

قطع

رقعی

مولف

استیون ام. دروکر

مشاهده همه ویژگی‌ها


توضیحات محصول

پیش‌گفتار

جین گودال

     به خوبی یاد دارم چه‌قدر ترسیده بودم وقتی فهمیدم که دانشمندان در پیکربندی مجدد ژنتیکی گیاهان و حیوانات موفق شده‌اند. اولین گیاهان تغییر‌یافته ژنتیکی یا تراریخته GE در دهۀ ۱۹۸۰ به‌ وجود آمدند، اما تا دهۀ ۱۹۹۰ که این غذاها برای اولین بار تجاری شدند، من چیزی دربارۀ آن‌ها نشنیده بودم. به نظر می‌رسید این کار تباهی تکان‌دهندۀ اشکال زندگی در کره زمین باشد و تعجب‌آور نبود که بسیاری از افراد به اندازۀ من ترسیده بودند و این ارگانیسم‌های تغییر داده‌شده را با نام «غذاهای فرانکن» یا غذاهای ترسناک می‌شناختند.

     با اینکه محصولات غذایی تراریخته در تمامی آمریکای شمالی و چندین جای دیگر دنیا گسترش پیدا کرده بودند، در حقیقت دلایل علمی خوبی وجود داشت که به این غذاهای جدید اطمینان نداشته باشیم. چه‌طور چنین چیزی اتفاق افتاده بود؟ پاسخ به این سؤال را می‌توان در کتاب تحقیقاتی و موشکافانۀ استیون دروکر پیدا کرد. نوشتن این کتاب چندین سال طول کشید، اما داستانی جذاب و دلهره‌آور دارد.

     نمی‌دانستم وقتی متخصصان تلاش می‌کردند تا ژن‌هایی را به برخی از محصولات کشاورزی وارد کنند با چه کار دشواری مواجه بوده‌اند. هدف آن‌ها این بود که بتوانند سم‌هایی در درون گیاه تولید کنند که انواع حشرات مضر را از محصولات دور کند یا آن‌ها را نسبت به علف‌کش‌ها مقاوم کند و مواردی از این قبیل. چالش بزرگِ ‌آن‌ها نیاز به غلبه بر انواع مکانیسم‌های دفاعی خود گیاهان بود که تمام تلاش خود را می‌کردند تا هر نوع مادۀ خارجی را پس بزنند و دفع نمایند. چالش بعدی این بود که ژن‌های خارجی را وادار کنند تا در محیط سلولی که به‌طور معمول در آن غیرفعال می‌باشند، به خوبی فعالیت کنند. این شاهدی است بر ایستادگی، ثبات قدم و نبوغ بشر که بالاخره دانشمندان موفق شدند!

     اما گیاهان تراریخته‌ای را که در نهایت آن‌ها خلق کردند، همان‌گونه که دروکر به تفصیل توضیح می‌دهد، به صورت‌های مختلفی با والدین خود تفاوت داشتند و از آغاز بسیاری از دانشمندانِ برجسته نگرانی خود را در مورد ایمنی محصولات جدید، هم از نظر محیطی و هم از نظر سلامت بشر و حیوانات اعلام کردند. او نشان می‌دهد که همین تفاوت بزرگ بین گیاهان تراریخته و گونه‌های طبیعی آن‌ها حقیقتی است که هواداران تراریخته سعی کرده‌اند تا بر آن سرپوش بگذارند.‌ نمونه‌ای از فرایند پنهان‌کاری: آن‌ها نگرانی‌های مختلف در این رابطه را فقط نظرات قابل چشم‌پوشیِ برخی از افراد غیرمطلع دانستند و آن‌ها را هم از نظر غیرعلمی بودن و هم ضد علم بودن به بادِ تمسخر گرفته‌اند. سپس تلاش کردند تا از طریق انتشار اطلاعات نادرست، عموم مردم و مقامات دولتی را متقاعد کنند که یک توافق تخصصی جامع مبتنی بر شواهد و مدارک محکم و مستدل وجود دارد که غذاهای جدید ایمن هستند، اما همان‌طور که دروکر یادآور می‌شود، این مطلب نیز واقعیت نداشت.

     در ادامۀ فصول می‌خوانیم که چه‌طور طرف‌داران تراریخته قاطعانه ایستادگی کردند بر اینکه محصولات تولید‌شده از طریق این تکنولوژیِ افراطی اساساً شبیه به محصولاتی‌اند که از آن‌ها مشتق شده‌اند و این فرایند عالی، درست و دقیق است و بنابراین غذاهای تراریخته حتی ایمن‌تر از گونه‌های طبیعی والدینشان هستند، درحالی‌که در واقعیت اختلافات فراوانی وجود داشت و فرایند با دقت و درستی فاصلۀ زیادی داشت و خطرات بسیار بزرگتر هم بودند مخصوصاً خطر تولید سموم غیرمنتظره که تشخیص آن‌ها نیز دشوار است.

     دروکر شرح می‌دهد که لابی‌گری و جلب آرای آنان چه‌قدر جالب، موفقیت‌آمیز بوده است و تا چه اندازه افکار عمومی و تصمیم‌گیرندگان دولتی با چرخاندن هوشمندانه و قاعده‌مندِ حقایق و انتشار داستان‌های خیالی فریب داده شده‌است. در این بین نشان می‌دهد که چه‌طور تعدادی از مؤسسات علمی معتبر همانند بسیاری از دانشمندان برجسته در گسترش اطلاعات نادرست، شریکِ جرم بوده‌اند.

     در فصل پنجم نشان داده که چه‌طور با قضاوت ضعیف و باور‌نکردنیِ سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA)، اگر کاملاً هم آن را فساد نخوانیم، یک گام کلیدی در تجاری‌سازی غذاهای تراریخته برداشته شد. این بدنه قانون‌گذاری باید ایمنی افزودنی‌های جدید مواد غذایی را قبل از ورود آن‌ها به بازار تضمین می‌کرد و مسئولیت این امر را بر عهده داشت که بخواهد ایمنی غذاهای تراریخته را از طریق آزمایش‌های علمی استاندارد ثابت کند، اما اطلاعاتی که دروکر از طریق دادخواست مطروحه از پرونده‌های سازمان غذا و داروی آمریکا به‌ دست آورد نشان می‌داد که آژانس به وضوح نسبت به نگرانی‌های دانشمندانِ خودش هم بی‌اعتنا بوده است (روی آن‌ها سرپوش گذاشته) و از مصوبۀ فدرال و مقررات خودش هم تخطی کرده است و اجازه داده تا غذاهای تراریخته بدونِ انجام هرگونه آزمایشی راهی بازار شوند. مدارک و مستندات نشان می‌دهد که چه‌طور سازمان غذا و داروی آمریکا به مصرف‌کنندگان اطمینانِ خاطر داده که غذاهای تراریخته به اندازۀ انواع غذاهایی که به‌طور طبیعی تولید می‌شوند ایمن هستند و ایمنی آن‌ها با مدارک محکم و مستدل علمی تأیید شده‌است. علی‌رغم این واقعیت که FDA می‌دانست چنین مدرکی هرگز وجود نداشته است.

     دروکر مطرح می‌کند که همین تقلب و فریب‌کاری بوده که باعث شده دادوستدِ غذاهای تراریخته راه بیفتد. دروکر ادعا می‌کند که این دغل‌کاری ادامه می‌یابد تا حدی که افکار عمومی و کنگره را فریب دهد، علی‌رغم این واقعیت که دادخواستی که او مطرح کرده بود کاملاً این مطلب را نشان می‌داد. توصیف وی از اقدامات قانونی که حول این دادخواست است، از دید من، یکی از بخش‌های تکان‌دهنده و ترسناک کتاب است.

     اما نقش رسانه در این میان چگونه بوده است؟ چه‌طور مردم آمریکا دربارۀ حقایق غذاهای تراریخته در تاریکی قرار گرفته بودند تا جایی که تقریباً تا همین اواخر جمع کثیری از افراد حتی نمی‌دانستند که مدت‌هاست چنین غذاهایی را مصرف کرده‌اند. دروکر در فصل هشتم می‌گوید که چه‌طور جریان‌های رسانه‌ای در انتخاب آن‌چه گزارش می‌کردند به شدت گزینشی عمل کردند و به‌طور مرتب از انتقال اطلاعاتی که موجب ایجاد نگرانی درمورد این محصولات غذایی می‌شد، خودداری کرده است. دروکر به تفصیل شرح می‌دهد که از طریق رسانه‌های پرنفوذ و قدرتمند سیاست‌هایی تحمیل می‌شد که از نظر او نه تنها گزینشی بلکه سرکوب‌کننده بوده‌ است. او چند مورد تأثربرانگیز را مثال می‌زند؛ از خبرنگارانی که سعی کرده‌اند حقایق درهم‌برهم‌ را روشن کنند ولی سرگذشت‌شان به کلی عوض شد یا از طریق مقامات اجراییِ رده‌بالا کاملاً کنار گذاشته شدند. بنابراین جای شگفتی ندارد که مردم آمریکا و بسیاری از تصمیم گیرندگان کلیدی باور کرده بودند که هیچ چیز نگران‌کننده دربارۀ غذاهای تراریخته وجود ندارد.

     من شخصاً از استیون دروکر سپاس‌گزارم که چنین کتابی را به رشتۀ تحریر درآورده است. این کتاب کاری بسیار عظیم بود و اشتیاق یک نفر با روحیۀ علمی واقعی را نشان می‌دهد که چه‌طور تا جایی که ممکن بود حقایقِ پشت پرده از نمایشِ نادرست واقعیت را برملا کرده است. با این حال و علی‌رغم جامعیت آن، این کتاب می‌تواند مورد انتقاد شدید کسانی قرار گیرد که هوادار تجارت غذاهای تراریخته‌اند و نویسنده نیز مثل تمامی کسانی که تلاش می‌کنند تا سوی دیگر این تجارت را آشکار کنند، احتمالاً مورد حمله قرار می‌گیرد و برچسب ضد علم و ضد پیشرفت روی او زده می‌شود، اما به نظر من ضد علم کسانی نیستند که به مشکلات این دادوستد اشاره می‌کنند بلکه آن‌هایی ضدعلم‌اند که مشکلات را نمی‌گویند. با وجود این دروکر قریب به یقین با انتقادهایی روبه‌رو خواهد شد که علیه راشل کارسون هم مطرح شد، (وقتی کتاب Silent Spring را در سال ۱۹۶۲ منتشر کرد).

     فکر می‌کنم مهم باشد که شما این کتاب را به دقت بخوانید تا محکی باشد برای خودتان که تا چه حد پایه در حقیقت و منطق دارد. شما نیز ممکن است به نتیجه‌ای برسید که من بدان رسیدم و این ‌است که استیون دروکر از رسم و شیوۀ علم خوب، حمایت کرده است. سپس برخی کتب و مقالاتی را بخوانید که طرف‌داران تراریخته نگاشته‌اند، و بعد ممکن است متوجه شوید که استانداردهای آن‌ها در مقابل دروکر اغلب به‌طور قابل ملاحظه‌ای کاستی‌هایی داشته است.

     در حقیقت او به چند موردی اشاره دارد که مشخص شده نشریات، کاملاً غلط‌انداز و فریب‌دهنده بوده‌اند و نه تنها مهندسی ژنتیک را به همان شیوۀ گمراه‌کننده نمایش داده‌اند، بلکه حتی برخی اطلاعات اصلی و بنیادین زیست‌شناسی را به اشتباه ارائه کرده‌اند. اگرچه ممکن است این دانشمندان به‌طور بی‌غل‌وغش باور داشته باشند که غذاهای تراریخته می‌تواند راه حلی برای گرسنگی در دنیا باشد، اما مشخص شده که بسیاری از آن‌ها مزایای این‌گونه غذاها را بیش از حد برآورد کرده‌اند و حتی اگر هم این محصولات خطرات زیادی در پی نداشته باشند، باز غیر قابل پیش‌بینی است که بتوانند به‌طور قابل ملاحظه‌ای مشکل سوءتغذیه را کاهش دهند یا مشکلات اساسی کشاورزی را حل کنند.

     اگرچه این کتاب داستانی را روایت می‌کند که به‌ طرق مختلف آزاردهنده است، اما مهم است که در نهایت نگاشته شده‌است، زیرا سردرگمی‌های فراوانی در این زمینه وجود دارد و بسیاری از تصمیم گیرندگان مهم به وضوح فریب خورده‌اند. خوشبختانه فصل آخر نشان می‌دهد که چه‌طور این داستان می‌تواند پایان خوشی داشته باشد و به روشنی مسیر رسیدن به راه حل‌های واقعی و پایدار را که درگیر تراریخته نمی‌باشند، نشان می‌دهد. بدین‌ترتیب همانند کتاب‌های خود من که به دنبال القای امید در افراد است، این کتاب نیز در نهایت امیدبخش است. بدان جهت که نه فقط برخی از اشتباهاتی را که انجام داده‌ایم شرح می‌دهد، بلکه روش‌های خلاقانه و حامی حیات را به منظور اصلاح و درست کردن این اشتباهات نیز بیان می‌دارد.

     بی‌شک دروکر یکی از مهم‌ترین کتاب‌های پنجاه سالِ اخیر را نوشته است و من به همۀ کسانی که می‌شناسم، خواندن این کتاب را توصیه می‌کنم؛ همۀ آن‌هایی که دربارۀ حیات روی زمین و آیندۀ فرزندان‌شان و فرزندان آن‌ها نگران‌اند. هرچند برای از بین بردن سردرگمی‌ها و دغل‌کاری‌هایی که دربارۀ فرایند مهندسی ژنتیک و غذاهای تولیدشده از این فرایند وجود دارد راه طولانی در پیش داریم.

از دید من استیون دروکر یک قهرمان است و شایستگی دریافت جایزه نوبل را دارد.

  • دکتر جین گودال، دارای رتبه امپراطوری بریتانیا (DBE) و سفیر صلح سازمان ملل

مقدمه

چه‌طور علی‌رغم میل باطنی به یک فعال در این حوزه تبدیل شدم

و پرده از جنایتی برداشتم که تجاری سازی غذاهای تراریخته را تحقق بخشیده بود

     بیشتر مردم شگفت‌زده خواهند شد اگر بفهمند افرادی مثلِ بیل کلینتون، بیل گیتس و باراک اوباما (همانند بسیاری از افرادِ زیرک و صاحب نفوذ دیگر) همگی با یک روش فریب‌کاریِ پیچیده برگزیده شده‌اند.

     مردم حتی بیشتر تعجب خواهند کرد چنانچه بفهمند آژانس‌های جاسوسی خارجی، سندیکای جنایات بین‌المللی، یا توطئه سرمایه‌گذاران دغل‌کار در گزینش دخیل نبوده است، بلکه تماماً توسط شبکه‌ای از دانشمندان زبده و برجسته و نه از طریق تغییرات اقلیمی، بلکه از طریق تغییر در غذای ما اتفاق افتاده است.

      و چنانچه آمریکایی باشند، حیرت‌زده خواهند شد وقتی بفهمند سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) بزرگ‌ترین شریک این جنایت بوده است و به‌خاطر فریب‌کاری این سازمان، در طولِ مدت بیش از پانزده سال، مردم آمریکا و فرزندان‌شان به‌طور مرتب از مجموعه محصولاتِ جدیدی تغذیه کرده‌اند که کارکنان علمی این سازمان پیش‌تر خطرات بسیار زیاد آن را روی سلامت بشر متذکر شده بودند.

     این کتاب داستان جالب و تقریباً متحیرکننده‌ای را تعریف می‌کند که چگونه چنین رویداد عجیبی اتفاق افتاده است و من تنها کسی هستم که آن‌ را برای شما بازگو می‌کند، چرا‌که من از روی یکی از اجزای کلیدی آن پرده برداشتم.

----------

     در اوایل سال ۱۹۹۶ به کاری مشغول بودم که کمتر آمریکایی به آن می‌پرداخت. تصمیم گرفته بودم تا دربارۀ دادوستد بزرگی که در بازسازی ساختارِ ژنتیکی منابع غذاییِ مردم دنیا بود، تحقیق کنم. هرچه بیشتر تحقیق می‌کردم نگرانی من هم بیشتر می‌شد. به سرعت برایم مشخص شد ادعاهایی که در جهت حمایت از غذاهای تراریخته صورت می‌گیرد، یقیناً با حقیقت مسئله مغایرت دارد و اینکه زمینۀ علمی قوی برای بررسی چنین محصولاتی با نگاهی محتاطانه وجود دارد.

     یکی از نگرانی‌های خاص من، رفتار سازمان غذا و دارو نسبت به این محصولات بود. از این جهت که از قانون‌مند کردن غذاهای تراریخته اجتناب کرده است و در عوض مشتاقانه سعی در ترویج این محصولات نیز داشته است. این موضوع برایم مبهم بود که چرا این سازمان چنین فرض کرده که غذاهای تراریخته (GE) به اندازۀ غذاهای طبیعی ایمن و سالم‌اند و بدان‌ها اجازه داده که نه تنها بدون آزمایش، بلکه بدون برچسبِ اطلاع‌رسانی به مصرف‌کننده در مورد ساختار دستکاری‌شدۀ ژنتیکی آن‌ها، وارد بازار مصرف شوند. اعتقاد داشتم که این امر غیرعلمی، غیرمسئولانه و از پایه و اساس اشتباه است. 

     حتی حدس می‌زدم که این مسئله غیرقانونی هم باشد، چیزی که تحقیقات من درنهایت آن را به اثبات رساند.

     با افزایش اطلاعاتم در این زمینه، این باور در من شکل گرفت که باید یک دعوی حقوقی علیه سازمان غذا و دارو در مورد تخطی این سازمان از محدودۀ قوانین مرتبط با غذاهای تراریخته مطرح شود که آن‌ را به رعایت آزمایش‌های سلامت و برچسب‌زدن روی چنین محصولاتی برای مصرف‌کننده ملزم کند. در آن زمان از بازی در نقش یک فعال در جریان امور حقوقی و اینکه بخواهم در فاز توسعۀ دعوی مطروحه درگیر شوم، تصوری نداشتم. هدف من رساندن این ایده (طرح دعوی) به افرادی بود که تخصص بالاتر و منابع بیشتری داشتند و اینکه الهام‌بخش آن‌ها برای ادامه این امر باشم. اگرچه مدرک حقوق از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی داشتم، اما کار حقوقی در زندگی حرفه‌ای‌ام چندان مورد توجه من نبود و تخصص کمی در پرونده‌های دادخواهی داشتم؛ ضمناً در پروژه‌ای درگیر بودم که برایم بسیار مهم بود و نمی‌خواستم آن‌ را کنار بگذارم.

     به‌هرحال در جریان تلاش برای متقاعد ساختن دیگران جهت طرح دعوی، به تدریج خودم به نفر اصلی به منظور سازماندهی و هدایت آن تبدیل شدم. مدیران سازمان‌های عام‌المنفعه‌ای که من با آن‌ها صحبت کرده بودم همگی معتقد بودند که طرح دعوی حقوقی ایدۀ فوق‌العاده‌ای است، اما هیچ یک آمادگی پذیرش مسئولیت آن را نداشتند. پس از چند هفته تلاش برای پیدا کردن سازمانی که بتواند این مسئولیت را به عهده بگیرد، موضوع را با یک متخصص زیست‌شناسی مولکولی مطرح کردم، کسی که نگران این موضوع بود که با فشاری که در جهت تجاری‌سازی سریع غذاهای تراریخته وجود دارد، خطرات بی‌شمار آن و انجام آزمایش‌های روی این محصولات نادیده گرفته ‌شود. وقتی برایش توضیح دادم که چه‌طور ایده‌های من برای طرح دعوی حقوقی در کنار شوق و اشتیاق من به این موضوع قرار گرفته ولی هیچ یک از گروه‌ها آمادگی به فعل‌رساندنِ موضوع را نداشته‌اند، به من گفت: «استیو متوجه نیستی که این موضوع مثل بچۀ توست؟ اگر اقدام نکنی اتفاقی نمی‌افتد؟» همان‌قدر که دلم می‌خواست فرد دیگری باشد که این کار را انجام دهد و من بتوانم به دیگر پروژه‌های خودم رسیدگی کنم و همان‌قدر که دلم می‌خواست ارزیابی او را نپذیرم، باز حس گریزناپذیری در درونم می‌گفت که حق با اوست.

     بنابراین پروژه‌ام را کنار گذاشتم و انجمن یکپارچه‌سازی زیستی (یک نهاد عام‌المنفعه غیرِ انتفاعی) را پایه‌ریزی کردم و خودم به‌عنوان مدیرِ اجرایی آن، به‌طور تمام‌وقت برای سروسامان دادن به این دعوی حقوقی مشغول شدم. بعد از چند ماه توانستم همکاریِ مرکز بین‌المللی ارزیابی تکنولوژی را جلب کنم که یک سازمان عام‌المنفعه معتبر در واشنگتن‌دی‌سی با مجموعه‌ای از وکلای متبحر است. آن‌ها تجربه بسیاری در اقامۀ دعوی با نهادهای اجرایی فدرال داشتند و موافقت کردند تا وکالت این امر را به عهده بگیرند، به شرطی که من هماهنگی دیگرِ عواملِ مختلف پروژه و تأمین منابع مالی لازم را انجام دهم. بالاخره فعالانه به‌عنوان یک وکیل وارد موضوع شدم و مسئولیت تحقیقات کلیدی و معاضدت در گردآوری مدارک و مستندات برای دادگاه را به عهده گرفتم.

    در مرحله آماده‌سازی مدارک، هدف اصلی جمع کردن تعدادی از مدعیان و شاکیان تأثیرگذار بود. بعد از چند ماه از طریق تماس‌های متعدد تلفنی، ایمیل و سفر برای حضور در نشست‌ها و جلسات، مجموعۀ بی‌سابقه‌ای گردآوری کردم که به لایحه ملحق شد و شکواییه علیه سازمان غذا و دارو را تأیید می‌کردند. برای اولین بار در تاریخ آمریکا، گروهی از متخصصان علمی درگیر یک دعوی حقوقی شده بودند که شیوۀ عملکرد نهاد اجرایی فدرال را به چالش می‌کشید و این بار نه به‌عنوان مشاور یا شاهدان متخصص، بلکه به‌عنوان شاکیانی که رسماً مخالف شیوۀ عملکرد آن نهاد در زمینه‌های علمی بودند. در یک حرکت جسورانه که شیوۀ نادرست عملکرد نهاد را زیر سؤال می‌برد، نُه تن از دانشمندان معتبر (از جمله  پروفسوران دانشگاه UC برکلی، راتجرز، دانشگاه مینه سوتا و دانشکده پزشکی دانشگاه نیویورک با برملا ساختن آسیب‌ها و معا‌یب عملکرد این سازمان، پا در مسیر اعلان شکایت علیه سازمان غذا و دارو گذاشتند و رسماً تأکید کردند که استنباط این سازمان در خصوص سلامت و ایمنی غذاهای تراریخته از لحاظ علمی نقض شده‌است چراکه آن‌ها خطرات بسیار زیادی را در پی دارند و باید تحت آزمایش‌های دقیق و موشکافانه قرار گیرند.

    به‌طور بی‌سابقه و جالبی، این افراد در کنار دیگر شاکیانی قرار گرفتند که گروه برجسته‌ای از مبلغان مذهبی از ادیان مختلف بودند؛ کسانی که به دلایل مذهبی، مخالف شیوۀ عملکرد سازمان غذا و دارو بودند. در این گروه افرادی چون ریاست انجمن مذهب و زیست‌بوم‌شناسی آمریکای شمالی، کشیش دانشگاه نورث ایسترن و یک مدرس الهیات از دانشگاه جرج تاون بودند. در مجموع، هفت کشیش رسمی از طیف وسیعی از فرقه‌های مسیحیت (از جمله اعضای کلیسای اسقفی، کلیسای لوتران (از فرقه‌های پروتستان)، باپتیست‌ها و کلیسای کاتولیک رم)،  سه حزب (ارتدوکس مذهبی، محافظه‌کار و اصلاح‌طلب)، ریاست دانشگاه دارمابودایی آمریکایی و یک سازمان هزارعضوی هندو از شیکاگو. این شاکیان اعلام کردند که از منظر آن‌ها، شیوه‌ای که متخصصان دستکاری ژنی، ژنوم‌های ارگانیسم‌های محصولات غذایی را دستکاری می‌کنند، یک دخالت بنیادی و اساسی در کار خلقت خداست و آن‌ها به دلایل اصول مذهبی احساس می‌کنند که مجبوراند از مصرف این‌گونه محصولات که با چنین دخالت‌هایی تولید شده، اجتناب کنند. آن‌ها ادعا کردند که با تخطی سازمان غذا و دارو از نصب برچسب مناسب روی محصولات، این سازمان به‌صورت اجتناب‌ناپذیر این محصولات غذایی را به معرض فروش گذاشته است و مانع می‌شود که بتوانند آزادانه با حفظ باورهای مذهبی خود تغذیه کنند.

     با اینکه هواداران غذاهای تراریخته تلاش می‌کردند تا هر مخالفت مذهبی در مورد واقعیات این غذاها را به عدم اطلاع و آگاهی افراد نسبت دهند و نقصان منتج از آن را مشابه با روش‌های تولیدمثل مرسوم می‌دانستند، اما این شاکیان به خوبی بر موضوع آگاهی داشتند و بنابراین می‌فهمیدند که این غذاها چه‌قدر با دیگر فرایندهای طبیعی متفاوت‌اند(این تفاوت‌ها به‌طور کامل در فصل ۴ توضیح داده شده‌است).

     در می ۱۹۹۸ دادخواست انجمن یکپارچه‌سازی زیستی و همکاران علیه شلاله و همکاران تسلیم دادگاه محلی واشنگتن‌دی‌سی شد. اولین متهم این پرونده دنا شلاله بود، چرا که در آن زمان به عنوان وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحدۀ آمریکا، بر کار سازمان غذا و دارو که یکی از نهادهای زیرمجموعه آن بود، نظارت می‌کرد. قائم‌مقامِ سرپرست سازمان غذا و دارو متهمِ بعدی این پرونده بود.

     دادخواست به سرعت تأثیر بزرگی گذاشت، چون به‌عنوان بخشی از فرایند تحقیق، سازمان غذا و دارو را مجبور کرد تا یک کپی از تمامی مدارک داخلی مربوط به غذاهای تراریخته را به دادگاه ارائه دهد. از آن‌جا که علاقه‌مند به بررسی دقیق پشت پرده اظهار‌نظرهای عمومی این نهاد بودم و برای اینکه ببینم آیا در آن‌چه واقعاً می‌دانند، چه‌طور عملاً آن ‌را انجام می‌دهند همخوانی وجود دارد یا خیر، در برابر این گنجینۀ مهمِ مدارک احساس مسئولیت می‌کردم. همان‌طور که بیش از 44 هزار صفحه گزارش‌های مختلف، پیام‌ها و صورت‌جلسات را زیرورو می‌کردم، به چند کشف حیرت‌انگیز برخورد کردم. زمانی که تحقیقات من به اتمام رسید، مجموعه‌ای عظیم از شواهد و مستندات از خطاها و تقلب‌های صورت‌گرفته را جمع‌آوری کرده بودم. مشخص شد که سازمان غذا و دارو بدون رعایت استانداردهای علمی، این محصولات بحث‌برانگیز را روانۀ بازار و عامدانه از قانون تخلف و به شدت حقایق را تحریف کرده است و اینکه مردم آمریکا به‌طور عادی (و بدون اینکه بدانند) در معرض این غذاهای جدید قرار گرفته‌اند، غذاهایی که از دید دانشمندان خودِ این سازمان به صورت باورنکردنی خطرناک بودند.

     این تخلف یک رخداد بسیار مهم در مبحث تجاری‌سازی غذاهای تراریخته بود. این امر نه تنها ورود به بازار این نوع غذاها را هموار می‌ساخت و مورد پذیرش در جامعه آمریکایی قرار می‌گرفتند، بلکه سکویی می‌شد برای فروش این محصولات به بسیاری از کشورهای دیگر. ‌چنانچه سازمان غذا و دارو در اعمال قوانین سلامت محصولات غذایی سستی نکرده بود، باید هر غذای تراریخته تحت آزمایش‌های بلندمدت و دقیق قرار می‌گرفت و اگر این سازمان بر نگرانی‌های دانشمندا‌نش سرپوش نگذاشته بود و گزارش‌های نادرست ارائه نمی‌کرد، افکار عمومی نسبت به مخاطرات این نوع محصولات آگاهی می‌یافت. در نتیجه ارائۀ این محصولات حداقل چند سالی به تعویق می‌افتاد و شاید هرگز نیز اتفاق نمی‌افتاد.

     بنابراین ضروری است که داستان جنایت سازمان غذا و دارو کاملاً بازگو شود و این کتاب به شیوه‌ای مبسوط و کاملاً روشن به این مطلب می‌پردازد و توضیح می‌دهد که چگونه یک سازمان دولتی که وظیفه‌اش حفاظت و مراقبت از محصولات غذایی جامعه است، وادار به انجام چنین تخلفاتی شده، چه‌طور این تخلف و تقلب با موفقیت به انجام رسیده و چه‌طور حتی بعد از برملا شدن این تخلف و مستند شدن آن، کماکان در قدرت باقی مانده است و به فریب اذهان عمومی ادامه می‌دهد.

     در شرح کامل این داستان، کتاب به مقولۀ بزرگتر دیگری هم می‌پردازد و آن رفتار سازمان غذا و دارو است که صرفاً یک انحراف و تخلف سازمانی نیست، بلکه بخشی از یک انحراف و تقلب بزرگتر است. در این کتاب با جزئیات کامل نشان داده می‌شود که چه‌طور دادوستد غذاهای تراریخته انجام شده و در چه مراحلی پیشرفت کرده است و چه‌طور در هر مرحله، این پیشرفت بر گسترش پایدار کذب و فریب‌کاری تکیه کرده است. در راستای عنوان آن، توضیح می‌دهد که میزان بالای دستکاری و تغییر ژنتیکی همیشه و اساساً وابسته به حقیقت کاملاً تحریف‌شده‌ای است و اینکه چه‌طور برای مدت بیش از سی سال، صدها (و شاید هزارها) طرف‌دار تراریخته در انستیتوهای علمی، دوایر دولتی و دفاتر شرکت‌ها در کل دنیا به صورتی کاملاً‌ روش‌مند با علم مصالحه و سازش کرده‌اند و حقیقت را وارونه نمایش داده‌اند تا بتوانند رشد محصولات تراریخته را افزایش دهند و این نوع غذاها را به سبد غذایی ما وارد کنند.

     بدین‌ترتیب داستانی که در صفحات آتی برایتان بازگو می‌شود اساساً داستانی است دربارۀ فسادِ علم و فساد منشعب از آن در دستگاه‌های دولتی، نه از طریق توطئه یک گروه اقلیت علمی با پشتوانه‌ای از ایده‌پردازان سیاسی قدرت‌مند، بلکه از طریق جریان‌سازی یک نهاد علمی مرتبط با تعداد زیادی از شرکت‌های بزرگ چندملیتی و توافق صاحب‌منصبان دولتی طیف‌های سیاسی در کل دنیا. زمانی که داستان به پایان می‌رسد، روشن خواهد شد که فساد علم نه تنها ناشایست، بلکه بی‌سابقه نیز بوده است، طوری‌که در هیچ مورد دیگری عدۀ زیادی از دانشمندان این‌گونه بی‌محابا و خطرناک از استانداردهایی که برای رعایت آن‌ها آموزش دیده بودند تخطی نکرده‌اند، این‌گونه مردم را فریب نداده‌اند و چنین خطر عظیمی را بر سلامت بشر و محیط زیست تحمیل نکرده‌اند. 

----------

     مدارک مختلفی (از جمله یادداشت‌های کنفرانس‌های علمی، بیانیه‌های نهادهای دولتی، گزارش‌های روزنامه‌ها، مقالات مجلات و دیگر کتاب‌های تاریخ‌نگاران) مجموعاً مقوله تجارت تراریخته را شرح می‌دهند. همۀ این‌ها در کنار هم، روی دیگر قضیه را روشن می‌کنند که چه‌طور کلیّت علم و کلیّت دولت همواره قربانی شده‌اند تا بتواند کسب‌وکاری پیشرفت کند. من در این منابع تحقیقات بسیاری انجام داده‌ام و حقایق کلیدی شفافی را که عمدتاً ناشناخته بوده‌اند، مشخص کرده‌ام. به‌علاوه چون سال‌ها در کشورهای مختلف مشغول پویشی بودم تا غذاهای تراریخته به‌ روش درستی قانون‌مند شود (با مقامات رسمی دولتی زیادی جلسه داشته‌ام و با بسیاری از دانشمندان و خبرنگاران تعامل  و در بسیاری از کنفرانس‌ها و مناظره‌ها شرکت کرده‌ام)، به‌طور مرتب شاهد رویه‌های فرساینده‌ای بوده‌ام که در این داستان به تعدادی از این تجربیات پرداخته شده‌است.

     ضمناً بسیاری از این حقایق شگفت‌آور فرسایشی را خودِ دانشمندان بازگو کرده‌اند، کسانی که خواهانِ توقف این روند بوده‌اند. یکی از سرشناس‌ترینِ این افراد، یک زیست‌شناس برجسته به نام فیلیپ رگال است، کسی که به مدت بیست‌سال جهت همراستا کردن مهندسی ژنتیک با علوم مستدل و ایجاد تعادل با قوانین مسئولانه در نوک پیکانِ تلاش بوده‌است. داستان او که بخشی از چند فصل بعدی کتاب است، روش‌های گوناگون و گاه حیرت‌آوری را شرح می‌دهد که در آن نهادهای علمی و دولتی به‌طور پیوسته این تلاش را خنثی کرده‌اند. تا آنجایی که وی متقاعد شد زمانی که با غذاهای تراریخته سروکار داریم، بخشِ اجرایی ایالات‌متحده هیچ وقعی به علم و قانون نمی‌گذارد، مگر آنکه از طریق دادگاه مجبور شود. بنابراین تصمیم گرفت تا در دادخواست حقوقی که من مطرح کرده بودم به‌عنوان شاکی حاضر شود. وقتی در طول جلسات متعدد، تماس‌های تلفنی و ایمیل، دیدگاه‌ها و تجاربش را با من در میان نهاد و مجموعۀ گسترده‌ای از آن‌چه گردآوری کرده بود را در اختیار من گذاشت، توانستم مدارک و مستندات عملکرد غلط و خلاف‌کاری‌های تجارت تراریخته را با دستی پرتر از قبل ارائه دهم که در غیر این‌ صورت ممکن نبود.

     درست مثل دکتر رگال، جمع کثیری از متخصصان متوجه شدند که این دادوستد عظیم بر پایۀ فرضیات غیرقابل اطمینان و غیرمستندی فعالیت می‌کند و متکی بر ادعاهای مشکوکی است. بنابراین به خلاقیت بیشتری نیاز بود تا بهترین راه برای پیش بردن دادخواست مشخص شود. در میان این افراد، اویلین فاکس کلر، یکی از پروفسورهای برجستۀ تاریخ و فلسفه از انستیتوی تکنولوژی ماساچوست حضور داشت. وی در کتابش با عنوان قرن ژن‌ها، خاطرنشان کرده است که هیچ تضمینی بر تأثیر مهندسی ژنتیک نیست که اثرات مضر و خطرناک ناخواسته نداشته باشد. سپس اشاره می‌کند که با ظهور این تکنولوژی، پیوندی «بی‌سابقه» بین علم و تجارت ایجاد شده و این پیوند چنان محکم است که دانشمندان به‌طور گسترده روی قدرت مسلم و بدیهی شیوۀ متقاعدکنندۀ «گفت‌وگوی ژن‌ها»، شروع به سرمایه‌گذاری کرده‌اند، چیزی که صحت و قابل پیش‌بینی بودن را برای علم بیومهندسی به ارمغان می‌آورد؛ قابلیتی که خودِ این علم فاقد آن است. کلر تأکید می‌کند که «نقایص» گفت‌وگوی ژن‌ها تغییر شکل‌های آن‌ها را گریزناپذیر می‌کند. وی در انتهای کتاب با این امید نتیجه‌گیری می‌کند که «دیدگاه‌های جدید می‌توانند زمینه‌های نوآورانه‌ای را به‌ وجود آورند که دانشمندان و افراد غیرمتخصص بتوانند در کنار یکدیگر فکر و عمل کنند تا سیاستی را اجرایی کنند که هم از لحاظ سیاسی و هم از نظر علمی واقع‌بینانه باشد.»

     هدف فصول بعدی کتاب، روشن کردن مسیرهایی است که به چنین بسترهای نوآورانه‌ای منجر می‌شوند، از این جهت که بیشتر سیاست‌های واقع‌گرایانه علمی می‌توانند به راحتی با موارد واقع‌بینانۀ‌ سیاسی تلاقی کنند و این امر تنها بدین علت‌ است که سیاست‌های تراریخته از واقعیت‌های علمی جدا شده و باعث به وجود آمدن مشکلات فعلی که با آن مواجه‌ایم شده‌است. امیدوارم اطلاعاتی که آن‌ها دارند و دیدگاه‌هایی که انتقال می‌دهند بتواند به این آشفتگی و به هم‌ریختگی که باعث این جدایی شده پایان دهد و به اجرای اصلاحات لازم سرعت بخشد و باعث بازگشت به استانداردهای علمی و موجب رشد سیستم کشاورزی شود، سیستمی که بتواند مقدار مکفی محصولات غذایی به شیوه‌ای سلامت و پایدار تولید کند.

----------

روشهایی برای اینکه از خواندن این کتاب لذت بیشتری ببرید:

     از خلاصه اجرایی و پینوشتهایی که به‌راحتی در دسترس شماست استفاده کنید.

     سعی کرده‌ام این کتاب مانند یک کتاب داستان خوب باشد و از سبک داستان‌نویسی برای نوشتن آن استفاده کرده‌ام که تا حد ممکن ملموس باشد، اما از آنجا که این داستان دربارۀ علم است و البته دربارۀ فساد علم به دست بسیاری از افراد که در کار علم‌اند، لازم بود تا بسیاری از حقایق فنی را توضیح دهم و برخی موضوعات علمی پیچیده را تا حدی بررسی کنم. و چون هدفم این بود که کتابی روانه بازار کنم که نه تنها برای خواننده عمومی جالب و جذاب باشد، بلکه منبعی قابل اطمینان و مبسوط برای متخصصان فن هم باشد، ازاین‌رو در برخی فصول، اطلاعات تکمیلی ارائه شده‌است.  بسیاری از خوانندگان این مباحث را انگیزشی دانسته‌اند و به خاطر محتوای عمیق آن تشکر کرده‌اند. اما برخی دیگر دوست دارند، هنگام خواندن فصول بلندتر به راحتی گزیدهای از مابقیِ فصل را بدانند و به فصل بعدی بروند.

      البته ممکن است برخی افراد بهخاطر محدودیت زمانی، ترجیح دهند اول خلاصه اجرایی را بخوانند و بعداً کل کتاب را مطالعه کنند (یا برخی فصول منتخب را) تا به اطلاعات مفصلتری دست پیدا کنند.

     هرچند من این روش را توصیه نمیکنم، چراکه اگر شما اول خلاصه اجرایی را بخوانید، تجربهای را که از خواندن فصل به فصل داستان میتوانید به دست آورید، از دست خواهید داد. چند تن از افرادی که کتاب را مطالعه کردهاند به این نکته اشاره داشتهاند که کتاب ما را سرگرم میکند و سرشار از ماجراست و برخی نیز آن را کتابی مهیج که باید تندتند ورق زد و خواند توصیف کردهاند، اما ماجرا با خواندن بخش خلاصه هر فصل پیش از خواندن کل کتاب، خراب میشود.

     بنابراین اگر مایل‌اید که کل کتاب را بخوانید، به شما توصیه میکنم که ابتدا بخش خلاصه را در نظر نگیرید، سپس چنانچه بخواهید موضوعات را بهطور مفصلتر از آنچه در متن اصلی آمده بررسی کنید، میتوانید به نکات مهمی که بهطور مبسوط در بخش ضمائم آورده شدهاند یا به پینوشتها مراجعه کنید که هر کدام به نکاتی مهم دربارۀ آن مطالب میپردازند.

     به این روش شما میتوانید بخش پینوشتها را چاپ کنید یا روی رایانه، تبلت یا کتابخوان الکترونیکی خود ذخیره کنید. پس از آن هر موقع که یک فصل از کتاب را میخوانید، میتوانید کپی از پینوشتها را کنار خود داشته باشد و به‌راحتی بین کتاب و پینوشتها، مطالب را بخوانید.

     در ضمن نیازی نیست، بین یادداشتها و فهرست کتابهایی که شاملِ مراجع کاملی از منابعی‌اند -که در این کتاب از آنها استفاده شده- سرگردان باشید، زیرا برای اولین بار یک منبع در بخش یادداشت فصل آورده شده که مراجع را به‌طور کامل مشخص کردهاست (حتی اگر مرجعدهی آن در یادداشتها مربوط به یک فصل جلوتر باشد). بنابراین ارجاعات بعدی هر منبع نشان میدهد که کدام یادداشت در آن بخش ارجاعات را میتوان پیدا کرد.

یادداشتی دربارۀ واژه‌شناسی

     اصطلاح «بیوتکنولوژی» گاه به‌طور گسترده برای اشاره به تمامی روش‌هایی به‌ کار می‌رود که در فرایندهای زیست‌شناسی از آن استفاده می‌شود، از جمله روش‌های قدیمی که بر پایۀ تخمیر‌اند مثل ِاستفاه آن در تولید نوشیدنی‌های تخمیر‌شده و مخمرزدن به نان، اما این اصطلاح در موارد دیگری هم کاربرد دارد تا به روش‌های مدرنی اشاره کند از جمله دستکاری ژنتیکی که وابسته به دخالت‌های مصنوعی است و هیچ تاریخ مدونی از استفاده ایمن از آن وجود ندارد. در این کتاب، از اصطلاحِ زیست‌فناوری «بیوتکنولوژی» و «بیوتک» در مفهوم محدود برای اشاره به این گروه آخری استفاده کرده‌ام و منظورم روش‌هایی ‌‌است که هنوز از بوتۀ آزمایش در گردونه زمان بیرون نیامده‌اند.

     در ضمن از آنجایی که «تحریف کردن»، «اظهارات نادرست»، «ارائه اطلاعات غلط» و «عدم صحت» و «فریب‌کاری» می‌تواند در اثر جهل نسبت به حقیقت رخ دهد و هیچ‌یک از این اصطلاحات لزوماً به معنای گمراه کردن نیست، من از این واژه‌ها برای چیزی که رخ داده استفاده نمی‌کنم حتی اگر این‌گونه نیز بوده باشد. به‌جای آن از کلمات «کلاهبرداری»، «دروغ»، «فریب» و «عدم اطلاع‌رسانی صحیح» برای اشاره به این تقلب استفاده می‌کنم. همچنین وقتی به کمپین دروغ، فریب یا عدم اطلاع‌رسانی صحیح اشاره می‌کنم که توسط بسیاری از افراد راه‌اندازی شد، منظورم این نیست که هر فردی که در این ماجرا شراکتی داشته، لزوماً گناهکار است، فقط تعدادی در این کار گناهکاراند. ضمناً چون تشخیص اینکه چه کسی از موضعِ ناآگاهی صحبت می‌کند و بالعکس، مشکل است؛ مگر اینکه من مشخصاً او را گناهکار بدانم، نباید فرض کرد که هر کسی را که درگیر این پرونده بوده می‌توان متهم کرد.

فهرست مطالب

 

مقدمه      1

فصل1 

سیاسی‌کردن علم    17

ظهور یک فناوری شگفت‌انگیز     25

دانشمندان زنگ خطر را به صدا درمی‌آورند     27

محدودکردن پخش و آزادسازی ارگانیسم‌های دستکاری‌شدۀ ژنتیکی     31

موازنه سخت     34

ظهور «سیاست مولکولی» و نیروی شواهد ترسناک    43

همایش آسکوت سردرگمی را بیشتر می‌کند    58

علوم "سیاسی" موفق می‌شود     60

فصل2 

گسترش حوزۀ زیست‌فناوری   71

مرحله جدید: فشار برای پخش در محیط زیست    71

گسترش مناقشات در مقوله ایمنی    73

تأثیرات توهّم    75

پویشی برای برداشتن مقررات از روی مهندسی ژنتیک    76

ژن آزاد شد    78

مواجهه مباحثات ایمنی عمومی با علوم محکم و مستدل    80  

برخی پروژه‌های نسنجیده در تضاد با واقعیت قرار می‌گیرند    100

سیاست به انحصار درآوردن علم ادامه می‌یابد    105

آکادمی ملی علوم تضمین‌های خود را به موضوع اضافه می‌کند   109

عادت به مبالغه    112

تداوم سیاسی کاری    116

آیزنهاور مانند یک پیامبر: ظهور یک نخبۀ علمی‌ فنی    117

فصل3 

ناپدید شدن یک فاجعه   121

مجموعه‌‌اي از حقایقِ نگران‌کننده    71

تشخیص منبع بیماری مرتبط با تریپتوفان    126

تلاش برای تعیین تفاوت مرگ‌بار    127    

در جست‌وجوی شفافیت    130

یک سؤال کلیدی: در چه مرحله‌ای از تولید آلودگی اتفاق می‌افتد؟    132

استدلا‌ل‌های غلط دربارۀ فرایند تصفیه    133

آیا بخش خاصی از فرایند خالص‌سازی سم تولید می‌کند؟    134

چرا مهندسی ژنتیک می‌توانست عامل اصلی باشد؟    138

یک موضوع اساسی: در چه زمانی باکتری مهندسي‌شدۀ ژنتیکی برای اولین بار در تولید ال-تریپتوفان به کار گرفته شد؟    140

سازمان غذا و دارو به تحریفات خود ادامه می‌دهد     147

انبوهی از پریشانی و سردرگمی    150

از بین بردن کامل حقایق    153

تالیدومید  و مهندسی ژنتیک    162 

شواهدی که نشان می‌دهد مهندسي‌ژنتیک محتمل‌ترین عامل در بروز این فاجعه است    164

شواهد جدید و مهم: احتمال نقش مهندسي‌ژنتیک به عنوان عامل بیماری افزایش یافت    166

فصل4 

ژن‌ها، نوآوری و ریاکاری   173

فشار در جهت سرکوب حقیقت    174

طبیعت چگونه عمل می‌کند: ضرورت پویایی سیستم‌های زنده    178

DNA به‌عنوان مخزن اطلاعات زیستی    181

تکثیر و رشد: تدوام نسل به‌واسطه تنوع و گوناگونی تقویت می‌شود    187

روش‌های تولیدِمثل مرسوم    191

مهندسی ژنتیک: آغاز زمینه‌های جدید برای شکستن محدودیت‌های قدیمی    193

تولید اولین ارگانیسم از طریق دستکاری ژنتیکی: تهاجم خلاقانه به باکتری    198

درک عمق این فریب‌کاری گسترده    208

تولید گیاهان تغییریافتۀ ژنتیکی: گسترش شکستن موانع طبیعی    214

غیرطبیعی، غیرقابل کنترل و غیرقابل پیش‌بینی    220  

به دست آوردن نتایج عجیب‌وغریب    226

نیاز به اصلاح حقایق    229

سردرگمی عمومی: اثر دائمی ناشی از تجارت مهندسی ژنتیک    240

فصل5 

ورود غيرقانوني   251

سعی در مطرح کردن ایمنی غذا     251

ادعاهاي دروغين، عهد و قول‌هاي شکسته شده    253

عقب‌نشینی از واقعیت    260

یکی از ابعادی که نادیده گرفته شد: قانون ایالات متحده    262

تقابل با قانون حفاظت از حقوق مصرف‌کننده     263

دانشمندان سازمان غذا و دارو نگرانی‌هایشان را فریاد می‌زنند     267

برنامه کاری صنعت تراریخته بر ارزیابی تخصصی غلبه می‌کند    272

کمرنگ کردن قانون با تردستی    279

کشاندن سازمان غذا و دارو به دادگاه    286 

چه‌طور دادخواست ادامه پیدا کرد: مجادلات، استدلال‌ها و احکام خلاف واقع    294

سازمان غذا و دارو توانست به دلیل طبیعت قابل انکار فرضیه مواد به‌طور کلی بیضرر بر موضوعات آیین دادرسی پیروز شود    295

آیا تشخیص کلی در مورد ایمنی وجود داشت؟فرضیه مواد به‌طور کلی بی‌ضرر غیرقابل رد می‌شود    296

استناد مغرضانه از اظهارات هر دو طرف دعوی    301

چشم‌پوشی از این امر که تشخیص کلی ایمنی در خارج از سازمان غذا و دارو وجود ندارد    302

مخفی کردن موضوع وجود شواهد فنی در مورد ایمنی     303

همان رفتاری که با مواد به‌طور کلی بی‌ضرر شد با موضوع برچسب زدن نیز صورت گرفت: حکم بر یک پیوند صمیمی    307

جمع‌بندی: قاضی عملاً چه گفت و از گفتن چه چیزی چشم‌پوشی کرد    308

ناهنجاری بیشتر: چطور سیاست سازمان غذا و دارو با صرف‌نظر کردن از اصلاح آن باقی ماند    310

تصمیمی که فاقد اعتبار باقی مانده است    315

چه‌طور افزایش سردرگمی باعث می‌شود آزادی عمل صنعت زیست‌فناوری حفظ شود     318

تقلب سازمان غذا و دارو به سمت ابقای غذاهای تراریخته    326

 

 


مشخصات محصول

  • تعداد صفحه
  • 328
  • نوبت چاپ
  • اول
  • قطع
  • رقعی
  • مولف
  • استیون ام. دروکر
  • شابک
  • 9786226054393
  • نوع کاغذ
  • تحریر
  • مترجم
  • سیده مأنوس وطن خواه
  • نوع جلد
  • شومیز
  • سال چاپ
  • 1400
  • عنوان اصلی
  • ژن های تغییر یافته، حقیقت تحریف شده
  • ناشر
  • دانش بنیاد

دیدگاه‌ها

مجموع دیدگاه‌ها:

شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید

کاربر گرامی ، جهت درج دیدگاه لطفا با نام کاربری خود وارد شوید .

با ثبت دیدگاه و مشارکت در ارائه توضیحات این کالا، به سایر کاربران در انتخاب کمک کنید

متاسفانه هنوز دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده

محصولات دیگر این دسته

مشاهده بیشتر

محصولات دیگر این برند

مشاهده بیشتر

خانه دسته‌بندی سبد خرید حساب‌کاربری