فهرست
فرويد و نظريۀ تحليلرواني.. 16
مفاهيم اساسي نظريۀ فرويدي.. 17
انديشهها و تکانههاي ناهشيار. 28
اضطراب بهعنوان علامتي از تعارض... 29
ارزيابي ديدگاه تحليلرواني.. 30
انتقاد بر نظريۀ تحليلرواني.. 30
تفاوتهاي بين فرويد و نوفرويديها 36
نظريههاي روانپويايي جديد. 38
نظريهها و تأکيدهاي نسلهاي بعد از فرويد. 48
نظري دقيقتر بر ديدگاه بينشخصي.. 63
جنبههاي اضطرابانگيز روابط بينشخصي.. 65
ويژگيهاي ديدگاه بينشخصي.. 67
نقشها و تبادلهاي اجتماعي.. 67
طرحوارهها و خود-طرحوارهها 70
ديدگاههاي روانپويايي جديدتر. 75
نسل دوم نظريهپردازن روانپويايي.. 75
نظريۀ روانپويايي و رشد زنانگي.. 81
بازيدرمانگري و خانوادهدرمانگري.. 84
نظريۀ ملاني کلاين، نظريۀ آنا فرويد، و نظريۀ ويرجينيا آکسلين.. 84
دفاعها و ناخودآگاهيها (ناهشياريها( 89
توجيه عقلاني (انديشهورزي). 98
سازمانيافتگي راهبردهاي سازشي.. 104
انتخاب دفاعها و نيروي سازشي.. 105
تأثير ديدگاههاي روانپويايي.. 111
ارزيابي ديدگاه روانپويايي.. 112
نظريۀ روانپويايي در برابر مدل پزشکي.. 112
بحثهاي مربوط به نظريۀ روانپويايي.. 113
عدم ارايۀ نمونهگيري و سوگيريهاي فرهنگي.. 115
نگرش تقليلگرايانۀ زندگي و انسانيت.. 116
کمکهاي نظريۀ روانپويايي.. 117
خاموشسازي (درمانگريهاي تيپ A). 126
استفاده از تقويت نظامدار (تيپ R). 135
درمانگري با استفاده از پسخوراند زيستي.. 139
پيشفرضهاي ديدگاه شناختي.. 147
توجه به جريانهاي شناختي کوتاهمدت در درمانگري شناختي.. 149
چيرگي بر انتظارات خود-خوارشماري.. 149
تعديل و اصلاح برآوردهاي منفي.. 151
توجه به جريانهاي شناختي درازمدت در درمانگري شناختي.. 154
ارزيابي ديدگاه درمانگري شناختي.. 155
ديدگاه درمانگري رفتاري-شناختي.. 159
درمانگري رفتاري-شناختي بک... 166
نمونهاي از درمانگري رفتاري-شناختي.. 169
ارزيابي درمانگريهاي رفتاري-شناختي.. 171
چند موضوع اساسي در رويکردهاي رفتاري و شناختي.. 176
نگاهي عميقتر بر بنيادهاي نظري ديدگاه رفتاري.. 181
درمانگري تحليلرواني و رفتاري.. 183
بحثهايي عليه وحدت رشد نايافتۀ درمانگريها 192
ريشههاي ديدگاه انسانگرايي.. 200
سلف بهعنوان يک موضوع وحدتبخش... 200
تأثير ديدگاه انسانگرايي.. 202
درمانگريهاي انسانگرايي.. 204
صداقت، توجه مثبت بيقيد و شرط، و فهم و همدلي درست و بهجا 206
زيربناي عقايد اساسي ديدگاه اصالتوجودگرايان. 214
4- اضطراب اصالت وجودي و مقابله با نيستي.. 216
رشد و ظهور نظريههاي اصالت وجودي.. 216
اضطراب اساسي ناشي از مرگ و زندگي.. 216
استثناييبودن بهعنوان محافظت از مرگ... 217
همجوشي با ديگران بهعنوان محافظت از مرگ... 218
پيشفرضهاي ديدگاه اصالت وجودي.. 220
هدفهاي درمانگري اصالت وجودي.. 225
ارزيابي درمانگري اصالت وجودي.. 227
مفاهيم اساسي درمانگري گشتالتي.. 231
1- استفاده از «من در تکلم». 233
5- توجه به نشانههاي غيرکلامي.. 235
ديدگاه درمانگري گروهي، زناشويي، خانوادگي و اجتماعي.. 243
درمانگري گروهي با جهتگيري بينشي.. 245
درمانگري گروهي روانکاوانه. 245
گروههاي چهرهبهچهره و تعليم حساسيت.. 246
گروههاي درمانگري رفتاري.. 249
درمانگري رفتاري فردي در گروه. 249
گروههاي تعليم مهارتهاي اجتماعي.. 250
گروههاي تعليم ابراز وجود. 250
درمانگري زناشويي و خانوادگي.. 254
از درمانگري فردي تا درمانگري مشترک... 256
ارزيابي درمانگري خانوادگي و زناشويي.. 261
رويکرد روانشناسي اجتماعي.. 263
پيشگفتار مؤلف
هدف اصلي رواندرمانگري عبارت است از کمک به مراجعان تا مشکلات خود را بشناسند، ناراحتي خود را کاهش دهند، رفتار مسالهآفرين خود را کنترل نمايند، يا تشويق به ابراز احساسات خود شوند. براي رسيدن به اين هدفهاي درمانگري، درمانگر ممکن است به جستوجوي فراهم ساختن حمايت اجتماعي، براي ظهور و رشد راههاي جديد رفتار و تفکر برآيد، يا در جهت افزايش بينش و خود- اکتشافي درمانجو گام بردارد. هر روش خاصي که انتخاب شود، درمانجو در بين ساير حقوق، حق رازداري را از جانب درمانگر داراست.
عمدهترين رويکردهاي رواندرمانگري عبارتاند از: رواندرمانگري روانپويايي، تحليل رواني (روانکاوي) و انشعابهاي گستردهي آن، رفتاردرمانگري، درمانگري شناختي، درمانگري رفتاري- شناختي، درمانگريهاي گروهي و خانوادگي، و درمانگري پديدارشناختي.
رواندرمانگريهاي روانپويايي با روانتحليلگري (روانکاوي) فرويد آغاز گشت و در جستوجوي کمک بهمراجعان در جهت رسيدن به بينش نسبت به تکانهها و تعارضهاي ناهشيار و بهدنبال آن کشف عواملي که موجب اختلالات رواني شدهاند هستند.
هدفها و روشهاي تحليل رواني در برگيرندهي کشف ناهشيار از طريق همخواني آزاد انديشه، تحليل خواب و رؤيا، و تحليل انتقال است. درمانگر معمولاً آنچه را که درمانجو ميگويد و انجام ميدهد بهمنظور کمک بهکشف معاني ناهشيار مورد تعبير و تفسير قرار ميدهد.
روانتحليلگري رسمي (سنتي) فرويد توسط پيروان وي شامل يونگ و آدلر، پس از آن توسط نظريهپردازاني مانند سوليوان، اريکسون، و کلاين مورد تعديل و اصلاح واقع شده است. رويکردهاي رواندرمانگري پيشگامان تحليل رواني تحتعنوان مکتب روانپويايي ناميده شدهاند.
فنون رفتاري کلاسيک (سنتي) براي درمان اختلالات رواني عبارتاند از حساسيتزدايي منظم، درمانگري بيزارکننده (تنفرآميز)، و برنامههاي اقتصاد ژتوني که به دنبال رويکردهاي روانپويايي رشد يافتند. اين رويهها انعکاسي بودند نسبت به توجه بر عينيت علمي در تحليل اختلالات رواني که همگي پايههاي نيرومند تجربي داشتند.
درمانگريهاي شناختي، عبارتند از درمانگري منطقي- هيجاني، تعديل و اصلاح رفتارشناختي، و درمانگري کنترل تناقضي که بر افکار کنترلکنندهي رفتار تأکيد ميورزند. بدين معني که افکار ناسازگار موجب ناسازگاريهاي روانشناختي ميشوند، بنابراين بکارگيري رويکرد منطقي نسبت به يک موقعيت ميتواند منجر به تغييرات سازگارانه در رفتار گردد.
رويکرد درمانگران انسانگرايي، از قبيل درمانگري مراجع- محوري، درمانگري اصالت وجودي، و درمانگري گشتالتي، اساساً بر کمک به مراجعان در جهت رشد آگاهي روشن هم نسبت به نيازهاي داخلي و هم نسبت به واقعيتهاي زندگي آنان متمرکزاند.
رويکردهاي درمانگري گروهي و خانوادگي هم داراي ويژگيهاي مشترکي هستند و هم با يکديگر تفاوتهايي دارند. هر دو رويکرد گزينههاي متداولي که در درمانگري فردي توسط فرويد ارايه شدهاند را بکار ميگيرند.
رويکرد رواندرمانگري پديدارشناختي معطوف است به کمک به درمانجويان در جهت آگاهشدن بيشتر از تفاوتهاي بين احساسات و رفتار خويش. اين تفاوتها بهعنوان پايه و ريشهي اختلالات رفتاري نگريسته ميشوند، و براساس رويکرد پديدارشناختي، ميتوانند در پرتو رابطهي خوب درمانجو با درمانگر حل شوند.
حسين آزاد - زمستان