مقدمة مترجم
رولت سرخ از معدود کتابهایی است که توانسته تصویری روشنگر از چین امروز و روابط سیاسی و اقتصادی پشت پرده اش ارائه کند. نویسنده کتاب دزموند ،چام در چین کمونیست متولد شده. او تحصیلکرده هنگ کنگ و ایالات متحد آمریکاست. چام در این کتاب با بیان زندگینامه اش برایمان تعریف میکند که چگونه توانست در چین به اوج قله موفقیت و ثروت دست یابد. او مشاهده گر تیزبینی است که با به روی کاغذ آوردن خاطرات و مشاهداتش مقامات حزب کمونیست چین را عصبانی کرده است رولت سرخ در ۲۰۲۲ برای هفته ها پرفروش ترین کتاب روز بود و در داخل چین میلیونها نسخه قاچاق از این کتاب تا کنون فروش رفته است. به گمانم خواننده ایرانی با خواندن کتاب رولت سرخ درک بهتری از چین امروز پیدا میکند برای بسیاری از خوانندگان ایرانی این پرسش مطرح است که چین چگونه توانست به رغم حاکمیت یک رژیم استبدادی و فساد اقتصادی فراگیر به رشد و توسعه دست يابد. کتاب حاضر تا حدی توانسته پاسخگوی این پرسش باشد. به باور نویسنده کتاب حاکم تازه چین شی جین پینگ، بر خلافاسلاف خود تصمیم به بسته تر کردن فضای سیاسی و اقتصادی چین گرفته است دزموند چام معتقد است که حزب کمونیست چین همیشه در مواجهه با بحرانها از شدت کنترلهای خود کاسته اما به محض برطرف کردن این بحرانها دوباره به مسیر سابق برگشته و کنترلها را شدیدتر کرده است یکی از خصوصیات بارز کتاب رولت سرخ تصویر افشاگرانه ای است که نویسنده از اشرافیت سرخ و آقازادگان سرخ ارائه کرده است. چام با تیزبینی خاص خودش نقش حیاتی این قشر را در حفظ نظام سیاسی و اقتصادی چین تبیین کرده است. جدای از همه اینها رولت سرخ داستان یک زندگی نیز هست داستان زندگی دزموند و ویتنی قبل از خواندن کتاب ذکر یکی دو نکته درباره اسامی افراد ضروری .است در چین نام خانوادگی فرد در ابتدا میآید و نام کوچکش در انتها نمونه اش شی جین پینگ؛ که «شی» نام خانوادگی است و جین پینگ» نام کوچک نکته دیگر درباره اسامی هنگ کنگی هاست. هنگ کنگ برای مدتهای طولانی مستعمره بریتانیا بود تا اینکه در ۱۹۹۷ به چین واگذار شد اسامی هنگ کنگی ها عموماً آمیزه ای از انگلیسی و چینی است و نام کوچک که عموماً انگلیسی است در ابتدا می آید و نام خانوادگی در انتها ظاهراً انتخاب نام انگلیسی در بین برخی چینیها معمول است نمونه اش نویسنده کتاب که گرچه چینی است اما نام انگلیسی دزموند را برای خود انتخاب کرده
مقدمه کتاب
در ۵ سپتامبر ۲۰۱۷ ویتنی ،دوان پنجاه ساله از خیابانهای پکن ربوده و ناپدید شد یک روز قبل برای آخرین بار در دفتر کار بزرگش در مجتمع جنسیس بیجینگ دیده شده بود؛ این پروژه عظیم ساختمانی ای بود که من و ویتنی با صرف بیش از دوونیم میلیارد دلار آن را در پایتخت چین ساخته بودیم اینجا فضای کاری شیک و چشمگیری بود با باغچه های به دقت طراحی شده و دیوارها و کفهای پوشیده شده با دوازده نوع از مرغوبترین سنگ مرمرهای ایتالیایی هر مراجعه کننده ای برای رسیدن به دفتر کار ویتنی باید ابتدا از سوی نگهبانان امنیتی ساختمان بررسی و چک میشد. ویتنی از اینجا بر پروژه های ساختمانی ای ریاست میکرد که ارزششان میلیاردها دلار بود و حالا ناگهان غیبش زده بود. این حادثه چگونه اتفاق افتاده بود؟ و ویتنی دوان کیست؟ ویتنی دوان همسرم بود و شریک تجاری ام برای بیش از یک دهه تا این ،زمان ما از هم طلاق گرفته بودیم اما برای سالهای طولانی نیز نزدیک با هم کار میکردیم و هر دو اعتماد زیادی به هم داشتیم. ما به اتفاق یکدیگر تجربیات کاری هیجان انگیزی را از سر گذرانده و از این تجربیات لذتهای بسیاری برده بودیم. رؤیای مشترکمان ساختن پروژه های عظیم در چین بود و آرزویمان انجام کارهای بزرگ برای کشورمان چین ما که از دلِ فقر بیرون آمده بودیم، میل سوزانی داشتیم که زندگیهایمان قرین با موفقیت باشد و در پایان به چنان موفقیت هایی دست یافتیم که حتی خواب آن را هم ندیده بودیم. ما در فرودگاه بین المللی پکن یکی از بزرگترین پایانه های حمل و نقل کالا در جهان را احداث کرده بودیم. ما در پایتخت چین بر تکه زمینی مرغوب و ممتاز در قلب پر جنب وجوش شهر، هتلی زیبا و یک مرکز کسب و کار فوق العاده شیک ساخته بودیم. ما در معاملات بورس و سهام شرکت کرده و صدها میلیون دلار سود کرده بودیم. ما در مرکز قدرت چین با رؤسای دولت حشرونشر داشتیم و در جلب دوستی آنها و اعضای بلند مرتبه حزب کمونیست چین و اعضای خانواده های آنها تلاش کرده بودیم. ما به مقامات در حال ترقی چین که تمام کشور را در چنگ خویش داشتند مشورتهای حیاتی داده بودیم. ما مصرانه در پی این بودیم که چین از حیث اجتماعی و سیاسی تغییر کند و به کشوری بهتر تبدیل شود. باورمان شده بود که اگر در کسب و کارمان موفق شویم این موفقیت برای چین نیز خیر و نیکی به بار خواهد آورد ما پروژه های زیادی را طراحی و اجرا کرده بودیم و ثروتمان سر به میلیاردها دلار میزد. اما حالا ویتنی ناپدید شده بود من از خانه ام در انگلستان به سرایدار ویتنی در پکن زنگ زدم و از او شنیدم که ویتنی آن روز، ۵ سپتامبر ۲۰۱۷ از سر کار به خانه برنگشته و از این روز به بعد دیگر هیچ کسی او را ندیده است. انگار دود شده و به آسمان رفته بود. به افرادی که در شرکت ویتنی کار میکردند، زنگ زدم و متوجهشدم ویتنی تنها کسی نیست که ناپدید شده است. دو مقام ارشد اجرایی شرکت به همراه دستیار ویتنی که کارهای خانه داری اش را انجام می داد نیز ناپدید شده بودند. از زمانی که آنها گم شده بودند، هیچ کس هیچ خبری ازشان نداشت من هم به تازگی، در اواخر ژونیه ۲۰۱۷ پکن را ترک کرده بودم؛ درست کمی پس از تحویل دادنِ رمان به مادرش برای گذراندن تعطیلات تابستانی با او از خودم می پرسیدم آیا اگر چند هفته ای بیشتر در چین میماندم، من هم ناپدید نمیشدم؟ ناپدید شدنهای بدون توضیح و دلیل در چین زیاد اتفاق می افتد. کشوری که حزب کمونیست انحصار قدرت را به دست دارد، ظاهراً توقع هیچ توضیح و دلیلی را درباره ناپدیدشدگان نباید داشت. گرچه در قانون اساسی چین حقوق شهروندان تضمین شده است اما پلیس چین با نادیده گرفتن قانون به خودش اجازه میدهد که به کوچکترین بهانه ای هر فردی را که دلش بخواهد، دستگیر و برای ماه ها و سالها زندانی کند این روزها مأموران حزب کمونیست حتی در ورای خاک چین آدم ربایی میکنند آنها روزنامه نگاران، تاجران، ناشران و ناراضیان سیاسی را از کشورهای دیگر می ربایند و به چین میبرند این عملیات شبیه عملیات ضد تروریستی سیا در خارج خاک آمریکاست که طی آن فرد مظنون به عملیات تروریستی ربوده و به آمریکا یا یک کشور دوست منتقل میشود تا در آنجا بازجویی و تخلیه اطلاعاتی شود. من به پدر و مادر ویتنی زنگ زدم اما آنها هم هیچ خبری از او نداشتند. با دوستان ویتنی که عموماً از مقامات ارشد حزب کمونیست چین بودند و ارتقای مقام خود را مرهون ویتنی بودند، تماس گرفتم اما هیچ کدام آنها تمایلی برای پادرمیانی به نفع ویتنی نشان ندادند.آدم ها به قدری نگران کشیده شدن پایشان به قضیه ویتنی هستند و به قدری از کمیسیون مرکزی بازرسی انضباطی حزب می ترسند که من به این نتیجه رسیده ام که این کمیسیون» همان نهادی است که ویتنی را در اختیار دارد و عدم تمایل افراد برای دخالت در این قضیه نیز به همین خاطر است. هر چقدر بیشتر پرس و جو کردم بیشتر فهمیدم که هر رابطه ای که در چهارچوب نظام کمونیستی چین شکل گرفته، به شدت تابعی از محاسبات هزینه و فایده است ویتنی برای وستانش فواید بسیار زیادی داشت او ترتیبی داده بود که بسیاری از افراد در حزب و دولت ارتقای مقام پیدا کنند او ساعات بیشماری را با آنها صرف برنامه ریزی برای حرکتهای بعدیشان به منظور تصاحب مناصب بالاتر کرده بود اما حالا که ویتنی در خطر بود، هیچ کدامشان حاضر نبودند کوچکترین قدمی برایش بردارند. دیوانه وار به این فکر میکردم که برای بازگرداندن این مادر گمشده به پسرش عاقلانه ترین کار چیست گرچه من و ویتنی از هم طلاق گرفته بودیم اما این زن چنان تأثیر متحول کننده ای بر زندگی ام گذاشته بود که نمیتوانم آن را وصف کنم . همه فکرم معطوف این بود که هوشمندانه ترین کار برای پیدا کردن ویتنی چیست ؛ و همزمان به مجموعه حوادثی فکر میکردم که طی سالیان گذشته منجر به وقوع این آخرین حادثه شده بود. موقعی که ویتنی ناپدید شد ارزش خالص دارایی اش بسیار بیشتر از آن چیزی بود که من یا او در روزهای آغازین رابطه مان میتوانستیم تصورش را بکنیم او زنی بود با استعدادها و توانمندی های بسیار بالا در یک جامعه مردسالار که توانسته بود در محیط سیاسی رولت مانند چین نوین با مهارتی مثال زدنی بازی کند و با خانواده یکی ازغولهای سیاسی چین متحد شود و از این رهگذر به موفقیتهای تقريباً غير قابل تصوری دست یابد تا اینکه دیگر نتوانست. او چین واقعی را خوب فهمیده بود تا این که عاقبت به جایی رسید که دیگر نتوانست آن را بفهمد من شریک تجاری و شوهر سابقش بودم. اتفاق هم از قله ها بالا رفته بودیم این داستان زندگی من است و داستان زندگی او....