خلاصه کتاب
شینگین در خانه اش در ماه زندگی آرامی را با مادرش میگذراند او نمیداند که امپراتور افلاک مادرش - الهه ماه - را به خاطر دزدیدن اکسیر جاودانگی زندانی کرده اما وقتی به طور اتفاقی از جادویش استفاده میکند و وجودش فاش میشود چاره ای ندارد جز این که خانه اش را ترک کند.شینگین ترسیده و تنها وارد امپراتوری افلاک میشود که سرزمینی ناشناخته و پر از راز و شگفتی ست. او که هویتش را مخفی کرده در کنار پسر امپراتور درس میخواند و تمرین میکند و حتی هنگامی که شعله های عشق بین آن دو زبانه میکشد از هدف اصلی خود که نجات مادرش است غافل نمی شودبه این ترتیب شینگین برای نجات مادرش قدم در مسیری پرخطر میگذارد و با دشمنان سرسخت و هیولاهای افسانه ای میجنگد هنگامی که دستهای پشت پرده فاش می شوند و جادویی ممنوعه همه را تهدید میکند شینگین در دوراهی سختی قرار میگیرد؛ با امپراتور معامله کند و آنچه را میخواهد به دست آورد یا دست به کاری بزند که ممکن است جهان را به خطر بیندازد.