معرفی کتاب
فایل دختر هفده ساله با نفوذترین تاجر دریای باریک از کودکی روی دریا بزرگ شده است. با این حال از آخرین باری که در کشتی بوده مدتها میگذرد چرا که کشتی پدرش چهار سال پیش غرق شد و فابل مادرش را از دست داد. روز بعد پدرش او را در جزیره دزدان به حال خودش رها کرد. فابل ناچار میشود در دنیایی خشن و مردانه به تنهایی از خودش مراقبت کند و با گرسنگی و فقر دست و پنجه نرم کند. او با استفاده از مهارت های خاصی که از مادرش آموخته، در آب های پرخطر جزیره غواصی میکند تا از صخره های مرجانی سنگ های قیمتی استخراج کند و زندگی اش را بگذراند. تنها چیزی که به او انگیزه میدهد آرزوی ترک جزیره و پیدا کردن پدرش است اما پس از اتفاقی غیرمنتظره چاره ای ندارد جز این که خطر کند و از تاجری جوان به نام وست بخواهد که او را سوار کشتی اش کند به این ترتیب فابل ،وست و خدمه کشتی مری گلد رهسپار سفر در دریای باریک می شوند. اما فابل خیلی زود در می یابد که خدمه اسرار آمیز کشتی رازهای بسیاری را پنهان میکنند و دشمنانی از همه سو آنها را زیر نظر دارند، دشمنانی سهمگین تر از طوفان هایی که بر دریا می وزند.
بخشی از کتاب
عوضی باز میخواست مرا جا بگذارد از میان درختها کوی و بقیه را دیدم که قایق را به سمت آب هل میدادند و از زیر پایشان ماسه بلند میشد قایق توی آب شناور شد و من تندتر دویدم در بین راه پاهای برهنه ام را روی ریشه های درهم پیچیده درختها و سنگهای پنهان در زیر خاک میگذاشتم همین که از لابه لای درختان بیرون آمدم، بادبان باز شد. کوی را دیدم که نیشخندی بر لب داشت. فریاد زدم «کوی اما کوی اگر هم از میان صدای امواج صدای مرا شنید واکنشی نشان نداد.