فهرست مطالب
پیشگفتار 5
مقدمه 8
فصل 1 : فیلسوفان 13
فصل 2 : انقلاب صنعتی 24
فصل 3 : قوانین تاریخ 38
فصل 4 : نقش تکنولوژی 60
فصل 5 : روانتاریخ مدرن 66
فصل 6 : جامعهشناسی، روانشناسی و تاریخ 73
فصل 7 : تئوریهای انتقادی 80
فصل 8 : منتقدین 86
فصل 9 : روانشناسی قرن نوزدهم 91
فصل 10 : راز هیپنوتیسم 97
فصل 11 : مغز 109
فصل 12 : امواج مغزی و رویا 116
فصل 13 : حافظه، ردهای عصبی و mRNA 122
فصل 14 : انرژی چی 136
فصل 15 : یک مدل روانکاوی از ذهن 141
فصل 16 : کندالینی و سقوط انسان 148
فصل 17 : مراحل روانیجسمی رشد فروید 152
فصل 18 : هشیار، نیمههشیار و ناخودآگاه 171
فصل 19 : یونگ و فروید 181
فصل 20 : دینامیک ذهن 202
فصل 21 : واقعیتهای ساختاری جمعی 237
فصل 22 : رویاها و روان جمعی 244
فصل 23 : تاروت و تتراگراماتون 252
فصل 24 : خاطرات خواب 270
فصل 25 : افسانة فرهنگی 275
فصل 26 : انتقال فکر 285
فصل 27 : مکاتب غیبی، آواتارها، و بذرانسانها 296
فصل 28 : گوردجیف 300
فصل 29 : رفتارگرایان 305
فصل 30 : تونی رابینز پیرامون علت افسردگی و علاج آن 313
فصل 31 : جهشهای کوانتومی: یوری گلر 322
فصل 32 : بیداری 327
فصل 33 : آموزش اراده 335
فصل 34 : آخرین روزها 344
فصل 35 : من هستم 350
فصل 36 : دالای لامای مقدس 353
پسگفتار 362
پیشگفتار
یوری گلر
شاعر انگلیسی جان دونه نوشت «هیچکس یک جزیره نیست». ما همه در ارتباط با یکدیگر زندگی میکنیم، و همگی در یک شبکة فوقالعاده پیچیده از روابط انسانی زندگی و کار و تعامل میکنیم. در فصل 26 ذهن در کجا به پایان میرسد؟ مارک سیفر از لو ویگوتسکی روانشناس روسی نقل میکند که به همین حوزه ولی از نقطه نظر نورولوژیکی میپردازد، یعنی اینکه ضمن آنکه ذهن و مغز بچه رشد میکنند و یاد میگیرند، باید لزوماً با ذهنها و مغزهای والدین، همزادها و دوستاناش تعامل کنند. ما همه سیستمهایی باز هستیم و از این رو به ضرورت، ذهن انفرادی نمیتواند در جایی که مغز پایان مییابد پایان یابد.
حتا هنگامی که فرد میمیرد، آنگونه که سنت یهود میگوید، شخص با اعمالاش و با خاطرات عزیزاناش زندگی میکند. جنبهای از اینکه کیستیم باقی میماند.
هنگامی که مارک از من خواست مقدمهای بر این کتاب بنویسم، گفت که یکی از دلایل آن این است که از بستگان سیگموند فروید هستم، که نقشی محوری در این کار ایفا میکند. نام دوشیزگی مادرم فروید بود. پدربزرگ او سولومون فروید که در برلین متولد شده بود برادرزادة سیگموند فروید بود. او این رابطه را هنگامی که تقریباً شش ساله بودم به من گفت. مارک میخواست بداند که آیا دانش من از این رابطه هیچ نقشی در علاقة من به رشد فراروانی دارد یا نه، و من به او گفتم که فکر نمیکنم.
ولی ضمن آنکه به کتاب ذهن در کجا به پایان میرسد؟ نگاه میکنم، درک میکنم که اگر ارتباط من با فروید آگاهانه تأثیر کمی داشته است، ولی به طور ناخودآگاه مسئله ممکن است فرق کند. من به ناخودآگاه علاقمندم، نه به آن صورتی که منظور کلی فروید بود، یعنی به عنوان منبعی از تضادها و سرکوبهای کودکی، بلکه به عنوان منبعی یا دریچهای به سوی رشد بیشتر انسان.