تا اواسط قرن بیستم و قبل از پیدایش دو رویکرد مثبت به روانشناسی، یعنی جنبش روانشناسی انسانگرایی و جنبش روانشناسی مثبت نگر، روانشناسی کمتر بر جنبههای مثبت رفتار و بیشتر بر جنبههای منفی رفتار تأکید داشت و از پرداختن به ظرفیتها و تواناییهای موجود انسانی برای رشد و بالندگی دور مانده بود. سیدنی جرارد، روانشناسان انسانگرای آمریکایی، در این کتاب چکیدۀ دیدگاههای مکتب روانشناسی انسانگرایی را پیرامون ابعاد وجودی انسان، با زبانی شیوا بیان کردهاست. در این کتاب میخوانیم شخصیت سالم شیوهای از بودن است که فرد تحت هدایت هوش، عقل، و میل به زندگی به گونه ای رفتار و عمل میکند که موجب ارضاءِ نیازها، افزایش رشد، آگاهی، ظرفیتهای انسانی و نیز توانایی عشق ورزیدن میشود.