دربارهی کتاب
کنوت هامسون هر اثری که میآفریند تک خالی است که رو میکند. «میوههای زمین» اثری که جایزهی نوبل در ادبیات را نصیب او کرد رمانی است خوشبینانه، سرشار از عاطفههای انسانی و شوقانگیز.
ماجرای «آدم و حوا»یی جدید است در فاصله زمانی بسیار با «هبوط» آدم. مرد ایزاک نام دارد و زن اینگر. در اطراف آنها انواع رفتاری که بتوان بر شمرد یافت میشود. ولی ایزاک مردی نیست که از راه مطلوب خود انحراف یابد. عشق به زمین و طبیعت به او برجستگی خاصی میدهد و گنج نهفته در زیرزمین – معدن هایی که در زمین هایش کشف میشود – او را اغوا نمیکند. آرمان او دایر کردن زمین های بایر است و َآنچه هامسون در ماجرای او توصیف میکند خواسته های قلبی او است: کنار آمدن با طبیعت و گریز از آن چه انسان را از طبیعت و زمین دور میکند.
مقدمه
کنوت هامسون کتاب «میوه های زمین» یا «بیداری خاک» را در سال 1917 نوشت . همین اثر بود که سه سال بعد جایزه نوبل در ادبیات را نصیب او کرد. این رمان که از سویی ب رداوران این جایزه جهانی تاثیر می نهاد و از سویی ماکسیم گورکی و رومن رولان را چنان شیفته خود میکرد ه در نامههایشان به نیکی از آن یاد میکردند چه ویژگی هایی داشت؟
آنچه رول.ن.نبتوم مدرس دانشگاه اوسلو نوشته داوری بیطرفانه ادیبی با صلاحیت را میرساند. بخشی از نوشته او در باب هامسون و آثارش ، به این کتاب اختصاص یافته است . بریدهای ازین بخش چنین است:
«این اثر شعر عاشقانه ای است به سبک شعر روستایی ، که یک جریان غنایی قوی، طمطراقی عظیم ، آن را منقلب میکند. هیچگونه تصویر رآلیستی در رمان وجود ندارد. بلکه تصویری زیبا شده و جنبهی ارمانییافته است. و ایزاک ، پیشتاز تنها ، دارای زور بازوی هرکولوار ، که دست تنها به قصد دره ای پرت و دورافتاده به مهاجرت میپردازد ، زمین تازه ای را آبادان میکند و مزرعهاش را به دست خود میسازد، در نمایشگاه تصویرهای هامسون شاید یگانه شخهصیتی باشد که جنبهی آرمانی به خودگرفته: او مردی با ابعاد مافوق طبیعی است . جنبهی عینیتیافتهی رویای دیرین هامسون است، برخوردار از هماهنگی است، و مزرعهی جای گرفته بر زمین بایر ، محلی است آرام و به شدت مطلوب که جان در آن به آرامش دست مییابد و احساس میکند که با هستی آشتی کرده است... ایزاک دارای روح پیچیده ای نیست ، اعصاب خیلی حساسی ندارد ، دارای سلامت و ارامش درونی است. خیلی به خواننده نزدیک نیست ، ولی بر اثر نیروی ثقل محض خود، همچون یکی از نیروهای طبیعت ، مانند یکی از شخصیت های قصه های قدیمی پریان عمل میکند. «میوههای زمین» ماجرایی رابینسونوار را در بر میگیرد....
« این مرد با ستوان گلان که او نیز به جنگل میگریزد ، مقداری وجه مشترک دارد. مانند او فاقد گذشته است، ولی بین آن دو چه تفاوت فاحشی وجود دارد! ایزاک، آرامش را مییابد، زیرا روحش سالم و دست نخورده است، ولی گلان نابود میشود . گلان به دنبال طبیعت بکر میگردد تا در آن با احساس دیونیزوسی زندگی ، نابود شود.هدف ایزاک زمین کشت شده است ، زمینی که خادم انسان است. ولی ایزاک نیز نیاز دوری جستن از دیگران را دارد، اما نه به دلیل اینکه از انها میترسد ، بلکه به این خاطر که استقلال و آزادی را دوست دارد. در تمام موارد ، خودش خادم خودش است. زمین را با دستهای خودش می کند ، برای خود خانه میسازد، برای خود جانوران اهلی تهیه میکند، هرگز نیازی ندارد از کسی کمک بخواهد، هرگز دینی به کسی ندارد . در جنگل راه میرود . مثل کشتی در حرکت است، همه چیز را به پشت میگذارد و حمل میکند، خیلی قوی است. بخت با او یار است...
«ایزاک در جهان موجودی خرد بیش نیست ، ولی از سرنوشتش رضایت دارد... در «میوههای زمین» شخصیتی وجود دارد که بیش از ایزاک ریشه دوانده در خاک، در خط قهرمان های قبلی هامسون قرار میگیرد ، او گسلر بخشدار است که آدمی ولگرد ، ماجراجو و دارای روحی بیثبات است. بیانیهی عمومی بازگشت به زمین از زبان او عنوان میشود، و او است که از کشت و کار که آسمان تقدیسش کرده سخن میگوید. او است که در مورد حرفههای دیگر – به خصوص در مورد بهرهبرداری از معدنها و صنایع استخراج هشدار میدهد. دقیقا در زمین ایزاک مس کشف شده ، ولی ایزاک در کنار زمین قرار میگیرد و به سوداگری های زیرزمین روی نمی آورد : میتوان به امید زمین بود! ولی گسلر فقط سخنگوی هامسون نیست، بلکه خود او است...»
فهرست مطالب
- درباره نویسنده
- درباره کتاب
- میوه های زمین
- بخش اول
- بخش دوم